کتاب خلع شدگان - اورسولا کی. له گوئین

کتاب خلع شدگان نوشته اورسولا کی. له گوئین با ترجمه حامد کاظمی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

این کتاب که اولین بار در سال 1974 منتشر شد، یکی از محبوب ترین رمان های آمریکایی است. داستان در مورد فیزیکدانی نابغه می باشد که تصمیم می گیرد برای پیدا کردن پاسخ سوال هایش در مورد وجود نابرابری در جامعه، سفری ناشناخته و بی مانند به سیاره آرمان شهری به نام اوراس داشته باشد. او در این راه خطرناک باید از همه چیزهای باارزشی که در زندگی دارد بگذرد و حتی از خانواده اش نیز دست بکشد تا بتواند با خراب کردن دیوارهای فاصله انداز، فاصله های نابرابر دنیا را از بین ببرد. به طور کلی نویسنده سرنوشت انسان هایی همچون این فرد نابغه را روایت می کند که در برابر فقر و نابرابریِ دنیای سرمایه داری درمانده شده اند و سعی دارند دنیا را عوض کنند. کتاب حاضر داستانی علمی - تخیلی دارد و این پرسش بزرگ که از قرن نوزدهم به بعد چگونه می توان جامعه ای آرمانی ساخت که فقر و ستم در آن هیچ گونه معنایی نداشته باشد؟" در آن بررسی می شود و جدال فکری دو قرن اخیر را به تصویر می کشد. نویسنده برای خلق داستانش از مکان ها و اسامی فراواقعی استفاده کرده که مرجعی برای تلفظ صحیح آن ها وجود ندارد، به همین دلیل وی در وب سایت شخصی اش اعلام کرده که مخاطبان می تواانند نام اشخاص و مکان ها را هر طور که مایل هستند تلفظ کنند. قلم گوئین به قدری پرکشش و جذاب و سرشار از مفاهیم عمیق و جملات خاص است که مخاطب برای لحظه ای از فضای تخیلی داستان دور نمی شود و لحظه به لحظه شخصیت ها را همراهی می کند.

برشی از متن کتاب

شوک با صدای ناقوس کلیسا که هارمونی سحرگاهی را برای مناسک مذهبی صبحگاهی می‌ نواخت بیدار شد. هر نت مانند ضربه ای به پشت سرش نواخته می‌ شد آنقدر بیمار و لرزان بود که نمی‌ توانست حتی مدت خیلی زیادی بنشیند. سرانجام موفق شد خودش را به حمام برساند و یک حمام طولانی با آب سرد بگیرد که سردردش را خوب کرد اما تمام بدنش کماکان به عملکرد عجیبش ادامه داد تا حدی احساس زننده‌ای پیدا کرد. آنگاه که توانست کم کم فکر کند قطعات و لحظاتی از شب پیش به ذهنش آمد. صحنه های کوچک بی معنی و روشنی از مهمانی دیشب در منزل وآ. سعی کرد دیگر به آن ها فکر نکند اما دیگر نتوانست به چیز دیگری فکر کند همه چیز، همه چیز شکلی زننده پیدا کرد پشت میزش نشست و خیره، بی حرکت و کاملاً بینوا نیم ساعتی آنجا نشست. اغلب احساس شرمساری می کرد و خودش را یک احمق حس می کرد. به عنوان یک مرد جوان همیشه از این احساس که دیگران او را غریبه کسی که شبیه آنها نبود می‌ پنداشتند رنج کشیده بود در سال های بعد احساس کرده بود خشم و تحقیق بسیاری از همکارانش را در آنالیز از قصد برمی‌ انگیزد اما هرگز واقعاً قضاوت آنها را نپذیرفته بود هرگز احساس شرم نکرده بود. نمی دانست که این حس تحقیر فلج‌ کننده مانند سردرد دنباله آثار شیمیایی مست کردن از شرم احساس پستی و غریبگی با خویش یک مکاشفه بود. با وضوحی نو با یک شفافیت سهمناک دید، پس پشت آن خاطرات گنگ و بی سر و ته از پایان غروب در منزل وآ را دید. این تنها وآ نبود که به او خیانت کرده بود این تنها الکل نبود که او تلاش کرده بود بالا بیاورد تمام نانی بود که در اوراس خورده بود. آرنج هایش را روی میز تکیه داد سرش را بین دستانش گذاشت و شقیقه هایش جایگاه تمرکز و درد را فشار داد زندگی اش را در روشنایی شرم از نظر گذراند. در آنارس تصمیم گرفته بود با سرباز زدن از انتظارات جامعه اش، کاری را انجام دهد که مشخصا برای آن فراخوانده شده بود انجام چنین کاری به معنای شورش بود فدا کردن شخص خودش محض خاطر جامعه. این جا در اوراس، نفس شورش یک تجمع به شمار می آمد، یک هوسرانی. فیزیکدان بودن در  ای - آیو خدمت به جامعه یا نوع بشر یا حقیقت نبود بلکه خدمت به حکومت بود. نخستین شبی که در این اتاق بود با مبارزه جویی و کنجکاوی پرسیده بود: میخواید با من چیکار کنید؟ اکنون می دانست با او چه کرده بودند. پیفوسلیسک این حقیقت ساده را به او گفته بود. او را تصاحب کرده بودند. فکر کرده بود با آن ها داد و ستد کند. تصور یک آنارشیست خام. شخص نمی‌تواند با حکومت داد و ستد کند.  تنها سکه رایجی که حکومت می شناسد قدرت است و خودش این سکه ها را ضرب می کند. اکنون می دید با جزئیات مورد به مورد از آغاز که اشتباهش این بود که به اوراس آمده بود نخستین اشتباه بزرگش که شاید به قیمت باقی عمرش تمام شود به محض دیدن به محض مرور تمام شواهدی که ماه‌ها نادیده گرفته بود و زمان زیادی که طول کشید بی حرکت پشت میز ش وقتی به آخرین صحنه مضحک و چندش آور با وآ رسید و آن را هم دوباره تا آخر زندگی کرد حس کرد صورتش داغ شد و گوش هایش زنگ زد آنگاه کارش با همه چیز تمام شد.

نویسنده: اورسولا کی. له گوئین مترجم: حامد کاظمی انتشارات: چشمه