کتاب وصف طعام
ابواسحاق حلاج شیرازی که در قرن نهم هجری می زیسته در کتاب شعر خود تماماً از خوردنیها ونوشیدنیهای روزگار خویش نام برده و در قالب شعر بیان و معرفیشان کرده است. این کتاب، با شیرین سخنی سرایندهو نگارندهاش حکایت از قوت و غذای مردمان عادی و حتی فقیر آن روزگار (عصر تیموری) دارد و از اینرو منبع مناسبی در این زمینه میباشد، زیرا چنین اثری در کتابهای قبل از او به چشم نمیخورد.
ابو اسحاق در اشعارش به خوبی غذاها را شناسانده و حتی گفته میشود که در پاسخ اشعار، قصاید و آثار دیگر شاعران، ابیاتی با محتوای خوراکها سروده است. آنجا که در پاسخ بیتی از سلمان ساوجی که چنین است: «به چشمانت که تا رفتی ز چشمم بیخورو خوابم / به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم»، اینطور میسراید که: «به خوان نان که تا دربست شد من بیخور و خوابم / به زلف رشته کز این چرخ چون ماهیچه در تابم / به سرخی رخ بریان و سبزی خط ترخان / که ممکن نیست کز کنگر به خاری روی برتابم...» .
برشی از متن کتاب وصف طعام
شکر و سپاس بیحد و قیاس رازقی را که در سراپای نیشکر وجود انسان اینهمه حلاوت و شیرینی تعبیه فرمود و بر طبق روی و مجرای دماغ و طبله سینه و شیشه دلش هزار دکان عطاری و نقلفروشی در باز کرد و بادام دو مغز و چشم را در رؤیت شیرین حب نبات قدرت چربی بصیرت داد و جوش بره قندی گوش را قابلیت قبول استماع قید و بند پسته نصیحت بخشید و مشام ساق عروسان بینی را به بوی حلوای محبت معطر ساخت و شاخه شکر زبان در کام پسته خندان دهان به شهد شهادت گویا گردانید.
نظرات کاربران درباره کتاب وصف طعام
دیدگاه کاربران