دربارهی کتاب ویکنت دو نیم شده اثر ایتالو کالوینو
کتاب "ویکنت دو نیم شده"، داستانی تخیلی است که سرنوشت عجیب مردی جوان را برای مخاطب نقل میکند.
شخصیت اصلی قصه، "ویکنت مداردو دی ترالبا" نام دارد. وی مردی جوان و مجرد است که به یکی از ثروتمندترین و اصیلترین خانوادههای سرزمین جنوا تعلق دارد. راوی رمان، خواهرزادهی مداردو میباشد که به نقل زندگی پرپیچوخم دایی خود برای مخاطب میپردازد.
داستان، در صحنهی نبرد میان ترکهای مسلمان و مسیحیان آغاز میشود. ویکنت به دلیل برخی ملاحظات سیاسی و اجتماعی، تصمیم گرفته است که در جنگ، به مسیحیان یاری برساند. وی جهت تحقق این امر، به سوی اردوگاه امپراتور میرود. او پس از ملاقاتی کوتاه با مرد اول کشور، خود را معرفی کرده و برای دفاع از ارزشهای میهنش، اعلام آمادگی مینماید. امپراتور نیز در مقابل، به محض اطلاع از اصل و نسب مداردو، درجهی ستوانی را به او اعطا میکند.
ویکنت، با عزمی راسخ همراه با تعداد کمی قوا، به سوی سپاه ترکها میتازد. اما در همان دقایق اولیه، مورد هدف توپهای دشمن قرار گرفته و به شدت آسیب میبیند. این توپ جنگی، بدن مداردو را به دو نیم تقسیم میکند. به طوری که تمامی اعضای سمت راست و چپ بدنش، از یکدیگر جدا میشوند. مطابق روال معمول، پس از برقراری آرامشی کوتاه، نیروهای پشتیبانی جهت یاری رساندن به مجروحان، وارد صحنه گشته و آسیبدیدگان را به بخش درمان منتقل میکنند. آنها در میان جستجوهای خویش، نیمهی راست بدن ویکنت را نیز مییابند.
در بخش درمان، کلیهی نیروهای خدماتی، سخت مشغول تلاش برای نجات جان مبارزان هستند. در این هنگام، نظر پزشکان به بدن نیمهجان و دونیمشدهی ویکنت جلب میگردد. آنها با حس کنجکاوی فراوان و کوششی نفسگیر، به معالجهی مداردو میپردازند. این تلاشها، در نهایت جان دوبارهای را به مرد جوان میبخشد. اما مداردو پس از بدست آوردن هوش و حواس کامل خویش، به شخصیتی جدید و غیرقابل انعطاف تبدل میشود؛ شخصیتی که با ویکنت قبلی بسیار متفاوت است و ماجراهایی خواندنی را خلق خواهد کرد.
برشی از متن کتاب ویکنت دو نیم شده
6
مدار دو دی ترالبا خود را به زین اسبش بسته بود، صبح زود از پستی و بلندیهای دره بالا و پایین میرفت و با چشمهای عقابوارش، همهجا را بررسی میکرد. در چنین وضعیتی بود که پاملا دختر چوپان را دید که وسط چراگاهی نشسته است و بزهایش در اطرافش به چرا مشغولاند.
ویکنت به خودش گفت: میان احساسهای تند و تیزم، هیچ احساسی وجود ندارد که با آنچه مردم به آن عشق میگویند، مطابقت کند. اگر برای آنها احساس چنین احمقانهای اینقدر اهمیت دارد، چیزی که در وجود من میتواند با آن برابری کند، به طور حتم باید بسیار باشکوه و در عین حال وحشتناک باشد. بنابراین تصمیم گرفت عاشق پاملا باشد. دختر جوان که تپلی و پابرهنه بود و پیراهن کوتاه صورتی رنگ و سادهای به تن داشت، به شکم روی علفها دراز کشیده و با حالتی خوابآلود با بزهایش حرف میزد و گلها را میبویید.
ولی این احساسهای عاری از شور و شوق ویکنت، به هیچوجه نباید ما را دچار اشتباه کند. مداردو با دیدن پاملا جهش مبهمی در خونش احساس کرد، چیزی که از مدتها پیش برایش سابقه نداشت، و در نتیجه با شتابی توام با ترس رفت به سراغ ایت استدلالها.
پاملا ظهر، وقتی داشت برمیگشت، دید فقط نیمی از گلبرگهای گلهای داودی چراگاه روی ساقههایشان باقی مانده، نیمهی دیگر پرپر شده و روی زمین افتاده است، به خودش گفت، «افسوس! میان همهی دخترهای دره، این واقعه باید برای من یکی پیش بیاید!» فهمید که ویکنت عاشقش شده است. همهی نیمههای باقی ماندهی گلهای داودی را چید و به خانه برد و لای کتاب دعایش گذاشت.
بعدازظهر به چمنزار دلهموناکه رفت تا اردکهایش را بچراند و بگذارد توی برکه شنا کنند. توی علفزار، اینجا و آنجا گلهای سفید شقاق دیده میشد، ولی این گلها هم همان سرنوشت گلهای داودی را پیدا کرده بودند، انگار نیمی از هر گل با قیچی چیده شده بود. به خودش گفت، «بیچاره من! او واقعا به من نظر دارد!» دستهای از این گلهای دو نیم شده را چید و آن را در قاب آینهی میز توالتش جا داد.
بعد دیگر به آن فکر نکرد. موهایش را بافت و دور سرش بست، پیراهنش را کند و همراه با اردکهایش به شنا کردن در برکه پرداخت...
کتاب ویکنت دو نیمشده اثر ایتالو کالوینو با ترجمهی پرویز شهدی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
- نویسنده: ایتالو کالوینو
- مترجم: پرویز شهدی
- انتشارات: چشمه
نظرات کاربران درباره کتاب ویکنت دو نیم شده | ایتالو کالوینو
دیدگاه کاربران