درباره کتاب مسابقه بزرگ از مجموعه ی قصه های دنیا
این اثر جلد دیگری از مجموعه کتاب هایی با عنوان " قصه های خوب دنیا " می باشد. داستان آمده در این کتاب در رابطه با " الاغ " و " لاک پشتی " است که تصمیم می گیرند با هم مسابقه بدهند، مدتی بود که حیوانات جنگل از زورگویی های الاغ متکبر خسته شده بودند. یک روز که الاغ برای نوشیدن آب به سمت برکه می رود، قورباغه با خوشحالی از او می پرسد که چه چیزی او را به سمت برکه کشانده است، اما الاغ بدون آنکه توجهی به قورباغه کند شروع به نوشیدن آب از برکه می کند. بحث الاغ و قورباغه از همین جا شروع می شود. قورباغه که از این رفتار توهین آمیز الاغ بسیار ناراحت شده بود تصمیم می گیرد نقشه ای بکشد و یک درس درست و حسابی به او بدهد. بنابراین آن ها مسابقه ای را ترتیب می دهند...
برنده ی مسابقه چه کسی خواهد بود؟
آیا الاغ از این رفتار زشت خود پشیمان خواهد شد؟
این کتاب با زبان ساده، شیرین و تصاویری که مکمل مفهوم داستان است می تواند علاوه بر آشنایی کودکان و نوجوانان با افسانه های ماندگار، آن ها را برای مدتی سرگرم کند. عناوین برخی از کتاب های که از این مجموعه منتشر شده عبارت است از: کوتوله ها و مرد کفاش، بازگشت خوب آنانسی، موش شهری و موش روستایی
این مجموعه کتاب ها نمونه هایی دلنشین و جذاب از گنجینه افسانه های ماندگار جهان می باشد. کودکان افسانه ها را دوست دارند، شاید به این علت که افسانه ها به دوران کودکی بشر تعلق دارند! " افسانه " به معنی قصه و حکایتی است که برای هدفی اخلاقی و تربیتی یا تنها سرگرم کردن ساخته اند. افسانه ها از بطن جامعه می رویند و رشد می کنند. در اغلب آن ها ماجراهای غیر واقعی و عجیب در کنار واقعیت های معمولی زندگی رخ می دهد. این کتاب با کمک گرفتن از کلمات ساده و روان، سعی کرده است تا زبان داستان این افسانه ها را برای کودکان و نوجوانان ساده و قابل فهم کند.
برشی از متن کتاب مسابقه بزرگ از مجموعه ی قصه های دنیا
الاغ که حسابی دور برداشته بود، مغرورانه گفت: من خیلی قوی هستم، حتی می توانم بارهای سنگینی را پشتم بگذارم و مسافتی طولانی ببرم، بارهایی که تو زیر آن ها له می شوی. قورباغه با خودش گفت: که دیگر رفتار گستاخانه ی الاغ کافی است. او مدتی فکر کرد و سپس گفت: قوی بودن به این معنی نیست که تو چقدر می توانی بار حمل کنی و یا عرعرت چقدر بلند است. شاید من حیوان کوچکی باشم ولی شرط می بندم که بیشتر از تو می توانم بپرم. الاغ خنده ای کرد و با تمسخر گفت: من ثابت می کنم که می توانم بسیار بیش تر از تو بپرم...حیوانات دیگر با هیجان شروع کردند به فریاد زدن: ثابت کنید! ثابت کنید! به ما نشان بدهید که کدامتان می تواند بالاتر بپرد. اول الاغ پرید. پرش او چندان بلند و طولانی نبود.
اما وقتی نوبت قورباغه شد، او خیلی بلند و طولانی تر از الاغ پرید. او برنده شده بود و داشت با خوشحالی و فروتنی به دیگر حیوانات نگاه می کرد و لبخندی بر لب داشت. همه حیوانات از این نتیجه خوشحال شدند؛ زیرا آن ها هم دیگر از دست خودستایی های الاغ خسته شده بودند. الاغ از اینکه قورباغه برنده شده بود بسیار عصبانی و خشمگین بود. او به جای اینکه جلو رفته و به قورباغه تبریک بگوید و او را تحسین کند، فکر کرد که نقشه ی دیگری بکشد. این نقشه به نظرش بهترین کار بود. الاغ با عجله به قورباغه گفت: موافق هستی تا رودخانه مسابقه بدهیم؟ قورباغه که می دانست در این مسابقه، الاغ او را شکست خواهد داد، اما باز هم نمی خواست قافیه را ببازد و کم بیاورد. برای همین فکری کرد و گفت: قبول است. ما مسابقه می دهیم اما بگذار برای فردا صبح که هوا خنک تر است...
نویسنده: مریلین جورج ابرین تصویرگر:دانکن اسمیت انتشارات: پینه دوز
نظرات کاربران درباره کتاب مسابقه بزرگ
دیدگاه کاربران