محصولات مرتبط
کتاب سال صفر (گزیده سروده های اردلان سرفراز) اثر اردلان سرفراز توسط نشر ورجاوند به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعه ای از بهترین سروده های "اردلان سرفراز" می باشد که عنوان اش از نام یکی از اشعار مجموعه گرفته شده است. برادر او یعنی "افشین سرفراز" این شعرها را جمع آوری کرده و در کتاب حاضر کنار هم قرار داده است. "اردلان سرفراز" شاعر و ترانه سرای موج نوین و آهنگسازی می باشد که در استان فارس و شهر داراب چشم به جهان گشود، در تهران به تحصیل پرداخت و سرانجام چند سال پس از انقلاب، ایران را به مقصد آلمان ترک کرد. "اردلان" سال های زیادی از عمرش را در کشورهای مختلفی مثل آلمان، اتریش، یونان، ترکیه، ایتالیا و آمریکا گذراند، به همین دلیل با واژه ی غربت بیش از هر واژه ی دیگری آشناست و رنج ناشی از غربت در بسیاری از ترانه ها و شعرهایش مشهود می باشد. ترانه های او تقریباً توسط بیش تر خواننده های مشهور مورد استفاده قرار گرفته و توانسته است دنیای موسیقی را دست خوش تغییرات بزرگی کند. تغییراتی که تنها با اشعاری این چنین فوق العاده و با معنا و مفهوم، حاصل می شد. "سال صفر" گزیده ای از سروده های خارق العاده ی این شاعر پرآوازه را در اختیار خوانندگان قرار می دهد تا با مطالعه ی آن ها خاطره بازی کنند؛ خاطراتی از روزهای دل بستن و دل کندن که با شنیدن اشعار وی در صدای خواننده های مشهور شکل گرفت و سپری شد. در ضمن عنوان کتاب، از نام یکی از اشعار مجموعه گرفته شده است.
فهرست
- تصویر ها
- اردلان فرزند مسعود
- گزیده ترانه ها
- مادر 1
- برواحه ی دیگر
- بیا بار سفر بندیم ازین دشت
- پرسه
- مادر 2
- می گردم دور دنیا
- گریه
- حالا خیلی دیره
- شاید بدونی
- شب
- چشمه شیشه ای
- پل
- دریا
- زمزمه هایی در طول شب
- یقین
- زمزمه
- گل کاغذی
- لالایی
- میعاد
- حباب
- حریم
- عادت
- فریاد یک درد
- بانوی شهر آواز
- غنیمت
- زخم
- خاکستر
- خاطره
- ماهی تنگ بلور
- فاصله 1
- فاصله 2
- رنگ مسی
- شکست
- من اگر جای تو بودم
- چراغ
- انتظار
- شب ویرونی
- یکی به شکل خود من
- رفتیم از یاد
- بخون... بخون
- سادگی
- سفر
- تکیه بر باد
- محال
- ریاضت
- مصلوب
- ستاره بازی 1
- رخت سفر
- ستاره
- نیستی
- غزل ناتمام
- نجات
- اتل متل
- گل پونه
- آرزو
- منو ببخش
- خالق
- همخونه
- لالا لالا گل زیره
- جواب
- شروه
- زیارت
- دریچه 1
- تمنا
- همشهری
- روزگار
- چه باید کرد
- مثل من
- دریچه 2
- به سلامت
- ای عشق 2
- پنجره
- سراب
- کیفر
- حسرت
- مهر بوسه
- دلکم
- طاقت
- سال صفر
- بچه ها خداحافظ
- همیشه از تو گفتم
- آهو
- خط سوم
- مرا به خاطر بسپار 1
- مرا به خاطر بسپار 2
- تو را نگاه می کنم
- نسیم عاشقی
- موج
- جاده سبز
- نیستان
- آینه
- رفتی و نموندی
- پنجره
- ستاره بازی 2
- گل سفید
- خلوت خانه
- عادت
- دوباره دوست می شوی
- مرا بشنو
- اعتراف ای عشق من
- برای خواندن نمی خوانم
برشی از متن کتاب
سراب من از سحر می اومدم تا به سپیده برسم به جاده ای که لحظه ها به اون رسیده برسم وسوسه یار من نبود خستگی کار من نبود به جز صدای عاشقم تو کوله بار من نبود مثل چراغی از عطش از ته شب می اومدم تا برسم به ذات نور همیشه سوسو می زدم مثل هوای مزرعه مثل حقیقت مثل خاک پر از صفای لحظه ها یه چشمه بودم پاک پاک کدوم سراب راهمو بست مناعت منو شکست که روی آیینه ی من غبار وسوسه نشست دعوت وسوسه رسید یه ظهر بی سایه و داغ من همه ی تنم عطش اون همه سایه های باغ یه لحظه خواب و بعد از اون نه باغی بود و سایه ای من و کویر برهوت نه آبی و نه واحه ای حالا پس از اون همه سال هنوز میپرسم از خودم سراب خالی بود یا من خواستم و وسوسه شدم من می تونستم با عطش تا ظهر گرما بسازم حاصل عمری که گذشت عاطل و باطل نبازم من میتونستم ببرم اگه میخواستم هنوزم نه اینکه با نام بهشت تو این جهنم بسوزم * غزل ناتمام هرگز نمی هراسم از ناتمام مُردن اوج هراسم این است، با مرگِ نام مردن زیرا که مرگ شمشیر، سنگین و دردناک است بُرنده بودن و در خوابِ نیام مردن آغازم از عطش بود، باید که تشنه باشم پایان نمیپذیرم، از تشنه کام مردن این مرگ یا حیات است؟ این اوج یا حضیض است؟ در ذهن خاص ماندن، در چشم عام مردن همچون مسیح، بردار، تن خفته، روح بیدار ای کاش بر صلیبِ سرخ پیام مردن در جمع این همه دست، دستی به من نپیوست تا سرنوشت من شد، با هر سلام مردن چون شمع زخمی از شب، در وحشت زوالم هر لحظه زنده بودن، یعنی مُدام مردن * سال صفر زمان بی زمانی است رجعت ثانیه شمار شعله ور از تقویم هاست حریق سال دوهزار عقربه ها گم شده اند صفحه ی ساعت ها تهی ست دست زمین سوخته از آبی دریا تهی ست در همه جای کهکشان چه مانده از زمین نشان سیاره ای سیاه و سرد در ناکجای آسمان بعد از حریق و انفجار فرونشستن غبار به سال صفر می رسیم در پی سال دو هزار در بی زمانی زمین انسان به پایان می رسد جای رسیدن به خدا به ذات حیوان می رسد در بی زمینی زمان در بی زمانی زمین به صفر رجعت کرده ایم از اوج انسان تا جنین از هیچ مطلق از عدم از بی نهایت زیر صفر از آن سوی سال سقوط تا عصر بی تدبیر صفر یک نقطه از خط عدم از قطره ها آمده ایم رسیده تا عرش خدا سر به ستاره زده ایم روییده بر خاک عدم خاکستر ویرانه ها افتاده دور از اصل خویش تنها ترین دانه ها روییده بر آوار خویش هر لحظه در تکرار خویش یک نقطه مابین دو مرگ در گردش پرگار خویش از صفر مطلق آمده تا بی نهایت می رویم اما به بیراهه ی تن به صفر مطلق می رسیم راهی اوج قله ایم قله بهانه ساز ماست اما نهایت سفر نهایت نیاز ماست حریص اوج خواستنیم جرات گفتن نداریم واسه عبور از پل تن پای گذشتن نداریم به فکر تسخیر فضا آتش به خاک می زنیم این پل پشت سرماست که بی خبر می شکنیم از صفر تا سال سقوط رفتیم دنبال سقوط پروازمان کوتاه بود پرواز بر بال سقوط رها شدن در چاه تن تقدیر آدم نیست اما تنها غیر از همین معنا تفسیر آدم نیست
(گزیده سروده های اردلان سرفراز) شاعر: اردلان سرفراز انتشارات: ورجاوند
نظرات کاربران درباره کتاب سال صفر - اردلان سرفراز
دیدگاه کاربران