loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب سارا به دندانپزشکی می رود

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب سارا به دندانپزشکی می رود از مجموعه‌ی مهارت های زندگی با نویسندگی و تصویرگری ورا رزنبری و ترجمه‌ی هایده کروبی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

مادر سارا هر چند وقت یک بار، جودی و الین را با خود به دندان پزشکی می برد و سارا همراه تارا و پدر در خانه می ماند و با هم بازی می کنند. این بار قرار شده سارا هم با آن ها برود. چون او دیگر بزرگ شده و دندان هایش احتیاج به مراقبت های پزشکی دارند ولی سارا دلش می خواست پیش پدر و تارا بماند و با آن ها بازی کند چون داندانپزشکی را دوست نداشت. با این وجود با مادر و خواهرهایش همراه شد و به مطب دندانپزشک رفت. آن ها در اتاق انتظار نشستند تا نوبتشان برسد. در این مدت سارا از آنجا خوشش آمد. خانمی با روپوش سفید بیماران را یکی یکی و به نوبت صدا می کرد تا به داخل اتاق پزشک بروند تا اینکه نوبت به سارا رسید. او کمی هیجان داشت و دلش می خواست هر چه زودتر دکتر و اتاق کارش و همچنین وسایل دندانپزشکی را ببند تا اینکه ...

مجموعه کتاب های مهارت های زندگی در قالب داستان های کوتاهی درباره‌ی دختری به نام سارا، برخی از مهارت های اجتماعی و فردی را به صورت ساده در قالب داستان به کودکان آموزش می دهد و آن ها را برای مواجهه با برخی از مواردی که برایشان نا مانوس بوده و ممکن است موجب ایجادحس ناخوشایند در وجودشان شود، آماده می کند. کتاب سارا به دندانپزشکی می رود، با موضوع بهداشت دهان و دندان، اطلاعاتی در مورد مراقبت از دندان ها و محیط دندانپزشکی در اختیار کودکان قرار می دهد.

 


برشی از متن کتاب


سارا خیلی هم دلش نمی خواست به دندانپزشکی برود. دوست داشت به جای آن با پدرش بادبادک هوا کند. ولی می‌دانست که دارد بزرگ می‌شود، و بزرگ تر ها می رفتند دندانپزشکی. اِلین گفت: "ناراحت نباش سارا. دکتر خیلی مهربان است از او خوشت می آید." صبح روز بعد، سارا دامن ریشه ‌دارش را پوشید. هر وقت آن را می‌پوشید احساس می‌کرد قوی و شجاع است. بابا با آن ها خداحافظی کرد. او پیش تارا کوچولو ماند. سارا، مامان و خواهر های بزرگش سوار اتوبوس شدند و درست جلوی مطب پیاده شدند. وارد مطب شدند و به اتاق انتظار رفتند‌. سارا با خودش فکر کرد که اتاق انتظار چقدر قشنگ است. دور تا دور اتاق مبل های سبز چیده بودند و آینه های بزرگی به دیوار زده بودند. خواهر های سارا کتاب و مجله برداشتند و نشستند که بخوانند تا نوبتشان شود. سارا هم همین کار را کرد. یک در چوبی باز شد و آقایی آمد بیرون. لپ هایش باد کرده بود و خنده دار شده بود. سر و صدای ویزویز دستگاه و شرشر آب را می شنید. خانمی با روپوش سفید آمد و گفت: "جودی، دکتر منتظر شماست." سارا به عکس های کتابش نگاه کرد. پاهایش به مبل چسبیده بود و دست هایش عرق کرده بود. راه افتاد دور اتاق و تویی همه‌ی آینه ها خودش را نگاه کرد. داشت فکر می کرد که لپ های جودی هم مثل آن آقا باد می کرد و خنده دار می شد یا نه. کمی بعد اِلین آمد و گفت: "سارا، بیا بازی کنیم." نشستند و با هم بازی کردند. بالاخره جودی هم آمد بیرون. لپش باد  نکرده بود .خانمی که روپوش سفید پوشیده بود پشت سرش بود‌ صدا زد: "اِلین؟" الین از چوبی رفت داخل. بعد نوبت سارا بود. جودی خودش را در آینه نگاه کرد و لبخند زد. یک مسواک نوی بنفش توی دستش بود. به سارا گفت: "بین دندان هایم چقدرسفید و قشنگ شده...    

  • از سری کتاب های نردبان
  • نویسنده و تصویرگر: ورا رزنبری
  • مترجم: هایده کروبی
  • انتشارات: فنی ایران


نظرات کاربران درباره کتاب سارا به دندانپزشکی می رود


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سارا به دندانپزشکی می رود" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل