کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب 2 (قصه های مرزبان نامه)

کتاب قصه های برگزیده از مرزبان نامه دومین جلد از مجموعه‌ ی قصه های خوب برای بچه های خوب، توسط مهدی آذریزدی در نشر امیرکبیر به چاپ رسیده است.

قصه های خوب برای بچه های خوب، دومین جلد از مجموعه قصه های برگزیده از مرزبان نامه است. کتاب مرزبان نامه هم مانند کلیله و دمنه یکی از کتاب های بسیار مهم و معروف در ادبیات فارسی به شمار می رود. مرزبان نامه حکایت های بسیاری دارد که برخی از زبان حیوانات نقل شده و بعضی دیگر از افسانه ها و داستان های قدیمی اقتباس شده است. مولف کتاب، بیست و یک قصه از حکایات مرزبان نامه را گلچین نموده و آن ها را به زبانی ساده و امروزی باز نویسی کرده است. مرزبان نامه دارای حکایات بسیاری است، حدود 70 حکایت اصلی و فرعی که بعضی از آنها از زبان حیوانات گفته شده و برخی دیگر افسانه ها و داستان های تاریخی است؛ اما قصه های این کتاب داستان های برگزیده و مناسب می باشد که همیشه و در همه وقت می تواند چیزهایی به خواننده بیاموزد.

قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب مجموعه کتابی است در هشت جلد که نویسنده در آن ها داستان‌های قرآن و داستان های کهن را برای کودکان و نوجوانان به زبانی شیوا و رسا، بازنویسی کرده است. زنده یاد آذریزدی اولین کتاب از این مجموعه را در سال 1336 منتشر کرد. او برای این اثر در سال 1342 (1967 میلادی)، برنده جایزه یونسکو شد. این اثر به زبان های اسپانیایی، ارمنی، چینی و روسی ترجمه شده است.

برشی از متن کتاب

روزی از روزها که گرگ مشغول گردش بود وقتی بالای تپه بلندی رسید پشت تپه را نگاه کرد و صحرای پهناوری را در برابر خود دید. کمی دورتر در نزدیکی یک آبادی گوسفندان بسیاری دید که در صحرا پراکنده بودند و می چریدند. گرگ گرسنه همین که گوسفندها را دید از تپه سرازیر شد و در یک چشم به هم زدن خود را نزدیک گوسفند ها رساند و بره‌ی کوچکی را که از گله دور شده بود به دندان گرفت و خواست برگردد و در گوشه‌ای آن را بخورد؛ اما ناگهان سگ گله او را دید و واق واق کنان به طرف گرگ حمله کرد. گرگ همان طور که بره‌ی کوچک را به دندان گرفته بود پا به فرار گذاشت و سگ هم دنبال او دوید. گرگ در حالی که می گریخت با خودش می گفت: "عجب گرفتار شدیم، تا حالا که همه اش گرسنگی و بیابان گردی بود، امروز هم که به این سرزمین پر نعمت رسیده ایم این سگ حسود نمی گذارد یک وعده غذای سیر بخوریم." گرگ می دوید و سگ هم دنبالش می دوید چون گرگ خیلی از سگ می ترسد برره را به زمین انداخت تا جان خودش را در ببرد و سگ از دنبال کردن او دست بردارد؛ اما سگ همچنان او را دنبال می‌کرد تا اینکه گرگ به رودخانه رسید و از ترسی که داشت با یک خیز به آن طرف نهر آب پرید. سگ هم که نمی ‌توانست از روی آب ببرد آن طرف نهر آب ایستاد. سگ در حالی که نفس نفس می زد گفت: "ای گرگ خونخوار حالا که به رودخانه رسیدی از چنگ من در رفتی، اما اگر دفعه‌ی دیگر گیر من بیفتی بلایی بر سرت بیاورم که در داستان ها بگویند." گرگ جواب داد‌: "عجب سگ حسود بدجنسی هستی، مگر من به تو چه بدی کردم که نگذاشتی بعد از دو روز گرسنگی یک لقمه خوراک چرب بخورم." سگ گفت: "چه بدی کرده ای؟ گناه تو این است که بی کاره و بی رحم هستی و میخواستی بره‌ی بی گناه را بکشی و بخوری." گرگ جواب داد: "بله، من همه اینها را که گفتی هستم، اما مگر خود تو چه کار می‌کنی و مگر غیر از این است که همان بره را از چنگ من در آوردی تا خودت بخوری؟ تو هم می رفتی یکی دیگر را می گرفتی و می خوردی، نه اینکه چشم نداشته باشی این را ببینی و دنبال من بیفتی و این یکی را هم از من بگیری." سگ گفت: "آفرین به این هوش! چون هنوز نمی دانی که من گوسفندها را نمی‌خورم بلکه من همراه آنها می آیم تا نگذارم حیوانات درنده مثل تو به آن ها آزار اذیت و آزاری برسانند." گرگ گفت: "این هم نشانی نادانی توست.  حیوان بدبخت، مگر بی کاری که از گوسفند ها مواظبت کنی و مرا هم از خورد و خوراک بیندازی و خودت هم نخوری؟...      

فهرست

چند کلمه با بچه ها آواز بزغاله درخت مراد ماهی خوار توبه کار پیاده و سوار گربه و موش شغال خر سوار مرغ آتشخوار شیر پرهیزکار گربه‌ی شکاری روباه و خروس موش و مار زشت و زیبا خرس حسود الاغ سواد دار سه دزد حریص حاضر جوابی بزرگمهر رسم راسویی پند خرگوش دوستان نااهل انوشیروان و باغبان دانش ناتمام

• قصه های مرزبان نامه
• نگارش: مهدی آذریزدی
• انتشارات: امیرکبیر