کتاب عمرا اگه بتونی (خانواده خرس ها 45)
- انتشارات : موزون
- مترجم : سعید خاکسار
- تگ : خانواده خرس ها
محصولات مرتبط
کتاب عمرا اگه بتونی جلد چهل و پنجم از مجموعهی خانوادهی خرس ها (مهارت های زندگی و شهروندی) نوشتهی استن و جن برنستین با ترجمهی سعید خاکسار توسط نشر موزون به چاپ رسیده است.
یک روز خواهرخرس با ناراحتی از پارک به خانه برگشت. وقتی مادر علت ناراحتی اش را پرسید، فهمید که توتال طناب خواهر را به زور گرفته و دیگر آن را پس نداده؛ برادر با شنیدن این موضوع با شتاب به پارک رفت تا طناب خواهر را پس گرفته و درس خوبی به توتال بدهد. وقتی به پارک رسید، با اینکه توتال خیلی بزرگ تر و قوی تر از او بود، با شجاعت به سمتش رفت و با وجود قلدری های او و هم گروهی هایش، طناب را از او پس گرفت. توتال از دل و جرات برادرخرس خوشش آمد و به او پیشنهاد کرد به او و گروهش بپیوندد اما برادر قبول نکرد. آن ها هم بردار خرس را مسخره کردند و به او گفتند که مثل یک جوجه ترسو است. برادر خرس هم به آنها گفت که از چیزی نمی ترسد. توتال و گروهش از او خواستند برای اثبات شجاعتش، با آن ها همراه شود. برادر به ناچار قبول کرد و به دنبال آن ها راهی جنگل شد اما نمی دانست که چه اتفاقی پیش رو دارد.
مجموعهی خانوادهی خرس ها، مفاهیم و مهارت های زندگی را با داستان هایی در مورد خانوادهی خرس ها به کودکان آموزش می دهد. خانوادهی خرس ها شامل خرسِ پدر، خرس مادر، خرس برادر، خرس خواهر می باشد که در هرداستان، با اتفاقاتی که برای هریک از اعضای خانواده می افتد داستان کتاب ها رقم می خورد ویکی از مهارت های زندگی آموزش داده می شود.
برشی از متن کتاب
توتال، دستی که با آن طناب را گرفته بود، عقب کشید کشید و با دست دیگرش، برادر را عقب نگه داشت و گفت، "می دونی چیه؟ تو در برابر نصف یه غول بیابونی هم هنوز هیچی نیستی!" بعد هر هر هر هر به جوک خودش خندید. وقتی دارو دسته ی او هم خندیدند، برادر عصبانی تر شد. او از فکر طناب بیرون آمد و دیوانه وار مشغول مشت پرانی به سمت توتال شد. برادر گفت، "چرا تو فقط زورت به خواهر می رسه؟ چرا نمی ری هم قد خودتو پیدا کنی؟" توتال پوزخندی زد و گفت، "چرا تو نمی ری هم قد خودتو پیدا کنی؟ بیا بگیر این طناب دربو داغون خواهر تو." برادر که حسابی گیج شده بود گفت: "هان!؟ متشکرم. من دیگه باید برم. بعدا میبینمت." توتال گفت، هی، یه لحظه صبر کن! توله ای مثل تو به درد ما می خوره. دل و جرأت خوبی داری." بعد او دستش را دور گردن برادر انداخت و گفت، "آره، تو عرضه، شهامت و دل و جرات داری. چرا نمیای بریم کمی با هم تفریح کنیم؟" بقیهی دارودسته هم دور برادر جمع شدند، ولی برادر گفت، فکر کنم بهتره برم -"یکی از آنها گفت، "چی شده جوجه؟ می ترسی؟" یکی دیگر از آنها، دست هایش را به شکل بال های مرغ در آورد و شروع به قد قد کرد، "قد قد قد قدو! قد قد قد قدو! طولی نکشید که بقیه هم ادای مرغ را در آورده و شروع به قد قد کردند. برادر اعتراض کنان گفت، "من نمی ترسم!" توتال گفت، "خُب ثابت کن. اگه راست می گی، بیا بریم کمی با هم تفریح کنیم." برادر، هیچ علاقهای نداشت با آنها برود، اما از طرفی هم اصلا دوست نداشت آنها فکر کنند که او یک جوجهی ترسو است. بنابراین وقتی آنها روانهی جنگل شدند، او...
- مجموعه مهارت های زندگی و شهروندی ویژه کودکان و نوجوانان
- نویسنده: استن و جن برنشتاین
- مترجم: سعید خاکسار
- انتشارات: موزون
نظرات کاربران درباره کتاب عمرا اگه بتونی (خانواده خرس ها 45)
دیدگاه کاربران