loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب آی دلم، آی دلم (این همه هدیه از خداست 14)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب آی دلم آی دلم  چهاردهمین جلد از مجموعه این همه نعمت از خداست، نوشته ی مجید محبوبی با تصویرگری حمیدرضا بیدقی توسط  نشر جمال به چاپ رسیده است.

علی به همراه پدر، مادر و خواهرش برای دیدن پدربزرگ سوار بر ماشین می شوند و به سمت خانه ی او حرکت می کنند. در طول مسیر، علی پسته هایی که مادر به او داده بود را پشت سرهم از توی جیبش در می آورد و می خورد؛ تا این که در نهایت چند تایی سر بسته باقی ماند. او پسته ها را در دهان می گذارد تا با دندانش بشکند که در همان لحظه مادر به او تذکر می دهد؛ دندان یکی از نعمت های خداوند است و باید مراقب شان باشیم. علی دوباره آنها را داخل جیب شلوارش می ریزد. زمانی که آنها به خانه ی پدربزرگ می رسند همگی در کمال تعجب پدربزرگ را می بینند که حتی یک دندان هم داخل دهانش ندارد. او به آنها می گوید به خاطر کشیدن دندان هایم چند روزی است نمی توانم خوب غذا بخورم و مدام دل درد دارم. علی از او می پرسد چرا تمام شان را کشیده؟ پدربزرگ هم در جوابش می گوید آنها خراب شده بودند  و به صلاح دید پزشک این کار را انجام داده است. بعد از آن روز علی تصمیم می گیرد مدام مسواک بزند و از دندان هایش به خوبی مراقبت کند و هرگز از آنها برای شکستن گردو، پسته یا چیز دیگری استفاده نکند. آی دلم آی دلم جلد چهاردهم از مجموعه ی این همه هدیه از خداست می باشد که در چند جلد با عناوینی از جمله چقدر سرده، طوفان دیوانه، عمو سعید بنّا!، گنجشک تشنه، خطر به خیر گذشت، شیر بی مزه و... با هدف آشنایی با انواع نعمت های الهی و اهمیت وجود آنها برای گروه سنی کودک تهیه و به چاپ رسیده است. آشنایی با نعمت ها، باعث افزایش ایمان و علاقه ی کودکان به خدای مهربان می شود. هم چنین تامّل در آنها، فکر و اندیشه ی کودکان را رشد می دهد و آنان را در نگاه به جهان و موجودات گوناگون آن دقیق تر می سازد. گفت و گو درباره ی نعمات خداوند یک روش قرآنی برای خدا شناسی است. صفحات مصور، متن ساده و رنگ آمیزی شاد تصاویر یکی از نکاتی است که موجب جذابیت داستان های این مجموعه میان کودکان شده است.

 

 


برشی از متن کتاب


علی و خواهر کوچولویش توی ماشین نشستند. علی پسته هایی را که مادرش داده بود، تند تند خورد. فقط چند پسته در بسته ماند. یکی از آنها را توی دهانش گذاشت تا با دندنانش بشکند. مادر چشمش به علی افتاد با تعجب گفت: علی آقا! مگر دندان هایت چکش است؟ خدا دندان به این خوبی به تو داده نباید قدرش را بدانی؟ پدر ماشین را جلوی خانه ی پدربزرگ نگه داشت. علی پسته ها را توی مشتش گرفت و از ماشین پایین رفت. با خوشحالی دوید و زنگ زد. بابابزرگ در خانه را باز کرد. تا علی را دید، او را بغل کرد و بوسید. پدربزرگ خندید. هیچ دندانی در دهان بابابزرگ نبود. علی خیلی تعجب کرد! قیافه ی بابابزرگ عوض شده بود. پدر، مادر و آبجی هم از دیدن قیافه ی پدربزرگ تعجب کردند. پدربزرگ دست روی دلش گذاشت و گفت: چند روز است که دلم درد می کند! مادر گفت: شما که دندان ندارید. کسی که غذا را خوب نجود دلش درد می گیرد. پدر خیلی نگران بود. رو کرد به بابابزرگ و گفت: آقاجون! نباید همه ی دندان هایت را می کشیدی! بابابزرگ سرش را تکان داد و گفت: همه ی دندان هایم خراب شده بودند، دکتر گفت باید بکشی. هفته ی آینده برایم دندان می سازد. از وقتی دندان هایم را کشیده ام، یک لقمهی درست و حسابی نتوانسته ام بخورم. علی حسابی رفت توی فکر. با خودش هی می گفت: دندان مصنوعی! دندان مصنوعی! علی پسته های در بسته را توی جیبش گذاشت.. با خودش گفت: باید با وسیله ی بهتری آنها را بشکنم. بعد رو به بابابزرگ کرد و گفت: بابابزرگ شما هم با دندان هایت پسته شکستی که همه اش خراب شده؟ بابابزرگ هنوز دلش درد می کرد. لبخندی زد و گفت: نه عزیزم! من پیر شدم. این هم نشانه ی پیری است. بابابزرگ گفت: زمانی که ما بچه بودیم مثل الان مسواک نبود. شما حتما مسواک بزن که دندان هایت زود خراب نشود. علی آرام دعا کرد: خدایا! دل درد بابابزرگم را زود خوب کن. مواظب بابایزرگ باش مریض نشود. بعد مسواکش را برداشت تا دندان هایش را تمیز کند...      

نویسنده: مجید محبوبی تصویرگر: حمیدرضا بیدقی انتشارات: جمال


درباره مجید محبوبی نویسنده کتاب کتاب آی دلم، آی دلم (این همه هدیه از خداست 14)


نظرات کاربران درباره کتاب آی دلم، آی دلم (این همه هدیه از خداست 14)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آی دلم، آی دلم (این همه هدیه از خداست 14)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل