loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب کجا میری؟ به اونجا! (این همه هدیه از خداست 16)

5 / -

کتاب کجا میری؟ به اونجا! شانزدهمین جلد از مجموعه ی این همه هدیه از خداست نوشته ی مجید محبوبی با تصویرگری حمیدرضا بیدقی توسط نشر جمال به چاپ رسیده است.

علی در حال برگشتن از مدرسه به خانه است. کمی جلوتر که می رود مردی نزدیک اَش می شود و به طرز عجیبی به او نگاه می کند. علی  می پرسد که آیا کاری با من دارید؟ آن مرد صحبت نمی کند و تنها دست های خود را تکان می دهد. او از این رفتار آن غریبه می ترسد و پشت درختی پنهان می شود. در همان لحظه محمد یکی از دوستانش از آن جا رد می شود؛ علی او را صدا می زند و درباره ی آن مرد با او صحبت می کند. محمد آن فرد را می شناسد و رو به دوستش می کند و می گوید: او نمی تواند بشنود یا حرف بزند و تنها با حرکات دستان اَش از تو یک آدرس را می پرسد. بعد از این ماجرا او به اهمیت نعمت بزرگ شنیدن و سخن گفتن پی می برد و خدا را به خاطر این همه لطف و بزرگی اَش سپاس می گوید.

" کجا میری؟ به اونجا! " جلد شانزدهم از مجموعه ی " این همه هدیه از خداست " می باشد که در چند جلد با عناوینی از جمله چقدر سرده، طوفان دیوانه، عمو سعید بنّا!، گنجشک تشنه، رفیق خوب ابر، شیر بی مزه و... با هدف آشنایی با انواع نعمت های الهی و اهمیت وجود آنها برای گروه سنی کودک تهیه و به چاپ رسیده است. صفحات مصور، متن ساده و رنگ آمیزی شاد تصاویر یکی از نکاتی است که موجب جذابیت داستان های این مجموعه میان کودکان شده است.

آشنایی با نعمت ها، باعث افزایش ایمان و علاقه ی کودکان به خدای مهربان می شود. هم چنین تامّل در آنها، فکر و اندیشه ی کودکان را رشد می دهد و آنان را در نگاه به جهان و موجودات گوناگون آن دقیق تر می سازد. گفت و گو درباره ی نعمات خداوند یک روش قرآنی برای خدا شناسی است.

 


برشی از متن کتاب


علی از مدرسه به خانه می آمد که یک دفعه مردی جلوی او ایستاد. علی سلام کرد. مرد حرفی نزد. علی با تعجب پرسید: آقا! با من کاری دارید؟ آن مرد هیچ حرف نزد. فقط لبخند زد و دست هایش را تکان داد. علی بیش تر تعجب کرد. مرد باز هم دست هایش را تکان داد. علی کمی ترسید و با خودش گفت: چرا این طوری دست هایش را تکان می دهد؟ مرد خواست حرفی بزند؛ اما صدایی از دهانش بیرون آمد که علی از شنیدن آن خیلی ترسید. علی پرید و پشت درخت قایم شد. در همین لحظه دوستش محمد را دید. سریع صداش کرد و گفت: محمد! این آقا می خواهد من را اذیت کند. محمد آن آقا را می شناخت. با خنده جلو آمد به او سلام کرد و با او دست داد. محمد جواب داد: این آقا همسایه ی ماست. او نمی تواند بشنود یا حرف بزند. می خواست به اداره ی پست برود، او از تو نشانی پست را می پرسید. محمد با اشاره نشانی پست را به آن آقا داد. آن مرد مهربان، کلاهش را برداشت و از محمد تشکر کرد. علی خیلی خوشحال شد. مرد کاغذی برداشت و روی آن نوشت...

نویسنده


" غلامرضا حیدری ابهری " در سال 1348 هجری شمسی در شهر تهران به دنیا آمد. تحصیلات دورة ابتدایی و راهنمایی را در همین شهر گذراند. به خاطر علاقه به علوم دینی، تحصیلات دورة دبیرستان را نیمه تمام رها کرد و به شهر قم رفت. در مدارس علمیه قم، تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و از اساتید بزرگ حوزه بهره برد. او هم زمان با تحصیل، نویسندگی را نیز تجربه کرد. اولین اثر او در سال 1374 منتشر شد. از آن به بعد نیز آثار متنوعی را پدید آورد. البته او چندین اثر ادبی و تاریخی و حدیثی را نیز برای بزرگسالان نوشته است. برخی آثار وی از سوی جشنواره‌های مرتبط با کتاب هم برگزیده شده‌اند.

نویسنده: مجید محبوبی تصویرگر: حمیدرضا بیدقی انتشارات: جمال


درباره غلامرضا حیدری ابهری نویسنده کتاب کتاب کجا میری؟ به اونجا! (این همه هدیه از خداست 16)

غلامرضا حیدری ابهری، نویسنده و محقق ایرانی در حوزه تعلیم و تربیت کودک و نوجوان است. ابهری مؤلف کتاب های مذهبی کودک است و در زمینه‌ی پاسخگویی به سؤالات اعتقادی کودکان نیز فعالیت دارد. برخی از آثار او به زبان‌های انگلیسی، عربی، اردو، مادایی و اسپانیولی نیز ترجمه شده‌اند. ...

نظرات کاربران درباره کتاب کجا میری؟ به اونجا! (این همه هدیه از خداست 16)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب کجا میری؟ به اونجا! (این همه هدیه از خداست 16)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل