کتاب ما کودکان مسلمان 11 (شعرهایی درباره ی رازداری)

کتاب راز داری یازدهمین جلد از مجموعه ی ماکودکان مسلمان نوشته ی مریم اسلامی با تصویرگری مامک رزمگیر توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

این کتاب که به زبان شعر سروده شده است شامل اشعاری با مضمون اهمیت راز داری می باشد. در اسلام، راز داری یکی از اصول اخلاقی و تربیتی به شمار می رود که در آن بر حفظ اسرار و عدم افشای آن تاکید فراوانی شده است. محرم اسرار دیگران بودن، موجب ایجاد اعتماد، صمیمیت و همدلی میان افراد می شود. راز داری را باید از خداوند آموخت؛ پرودگار قبل از همه و بیش تر از هرکسی، از کارها، عیب ها و گناهان بندگان خود آگاهی دارد اما بردباری و پرده پوشی او از همه بیش تر است. کسانی که از ایمان و تقوای بالاتری برخوردار هستند هرگز درباره ی دیگران و اسرارشان سخن نمی گویند و اگر رفتار اشتباهی را از کسی ببینند؛ آن را در جایی بازگو نمی کنند. ائمه و معصومین علیه السلام بارها پیرامون اهمیت این موضوع صحبت کرده اند و احادیث بسیاری نیز در این زمینه آورده شده است. حضرت علی علیه السلام در این باره می فرمایند: همه ی خیر دنیا و آخرت در پوشیدن رازها و هم نشینی با خوبان و همه ی شر در پخش آنها و هم نشینی با بدان است. آموزش درست نکات اخلاقی و تربیتی، باید از دوران کودکی مورد توجه والدین و بزرگ ترها قرار بگیرد تا در وجود کودک نهادینه شود. کودکان با مطالعه ی اشعار زیبای آمده در این کتاب با اهمیت این پند اخلاقی بیش تر آشنا می شوند. راز داری جلد یازدهم از مجموعه ی ما کودکان مسلمان می باشد که در چندین جلد با عناوینی از جمله قرآن، نماز، امانت داری، پاکیزگی، راست گویی، روزه و... با هدف آشنایی کودکان با مفاهیم اخلاقی و دینی اسلام، تهیه و چاپ شده است. اشعار ساده، آهنگین، صفحات مصور و رنگ آمیزی شاد تصاویر از جمله ویژگی های مثبت این مجموعه می باشد.

 

برشی از متن کتاب

از دوستم ناراحتم اخلاقش اصلا خوب نیست با این که توی مدرسه نمره ندارد زیر بیست من راز خود را روز قبل در مدرسه گفتم به او امروز او پیش همه کرده مرا بی آبرو حالا همه در مدرسه راز مرا فهمیده اند یک عده هم پشت سرم حتما به من خندیده اند خیلی غم انگیز و بد است کاری که با من کرده او من هیچ چیزی از خودم دیگر نمی گویم به او *********** بابا برای مادر یک روسری خریده آن را که توی کادوست جز من کسی ندیده آن روسری قشنگ است نرم است مثل پنبه باید بماند این راز تا روز پنج شنبه خوابم نبرده اصلا نصف شب است الان می شد بگویم ای کاش این راز را به مامان داداش! خوش به حالت خوابیده ای چه راحت مانده به روز مادر یک روز و پنج ساعت! من یک نفر را می شناسم که بادها هم می شناسند او را که خیلی مهربان است شمشادها هم می شناسند من یک نفر را می شناسم که موج ها هم می شناسند او را که آبی و زلال است در اوج  ها هم می شناسند من یک نفر را دوست دارم که بچه ها را دوست دارد او راز ما را جایِ امنی توی دل خود می گزارد هم پیش ماهی توی دریا هم درزمین و آسمان است حتما تو او را می شناسی اسمش خدای مهربان است ماشین کوکی افتاده از کار خوابیده غمگین پهلوی دیوار داداش من هم پیشش نشسته ماشین خوبش حالا شکسته دیروز می رفت با سرعت باد یک دفعه سُر خورد از دستم افتاد گفتم به داداش از این خبرها چیزی نگوییم اصلا به بابا حالا نداریم اسباب بازی اما من و او داریم رازی با این که خیلی او غصه دار است چیزی نگفته چون راز دار است      

(از سری کتابهای بنفشه) سروده ی: مریم اسلامی تصویرگر: مامک رزمگیر انتشارات: قدیانی