loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب هم چراغه هم بخاری (این همه هدیه از خداست 19)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب هم چراغه هم بخاری جلد نوزدهم از مجموعه ی این همه هدیه از خداست به قلم مجید محبوبی، توسط نشر جمال به چاپ رسیده است.

آشنایی با نعمت ها زندگی را برای کودکان مان شیرین تر می سازد و باعث افزایش ایمان و علاقه ی آنان به خدای مهربان می گردد. شناخت نعمت ها و تامل در آنها، فکر و اندیشه ی کودکان ما را نیز رشد می دهد و آنها را در نگاهی که به جهان هستی و موجودات گوناگون دارند دقیق تر می سازد و باعث می شود با آگاهی و شناخت این نعمت بیشتر قدرش را بدانند. گفتگو در باره ی نعمت های خداوند یک روش قرآنی برای خداشناسی است چرا که راهی برای شناخت قدرت لایتناهی پرودگار خواهد بود. هم چراغه هم بخاری نوزدهمین جلد از این مجموعه، نعمت انرژی خورشید را در قالب داستانی شیرین و کودکانه بیان می کند؛ علی همراه خانواده اش برای تفریح کنار دریا می روند. او بدون پیراهن زیر آفتاب بازی می کند و پوست بدنش قرمز می شود و به شدت می سوزد. این موضوع باعث می شود علی از خورشید خوشش نیاید او فکر میکند آفتاب فقط پوست را می سوزاند اما مادر برای او توضیح می دهد که اگر خورشید، گرما و نورش نباشد چه مشکلاتی برای ما ایجاد می شود. نوآموز با مطالعه ی این کتاب علاوه بر یادگیری یکی از نعمات خداوند پی به اهمیت آن در زندگی روزمره می برد. تصاویر رنگی و زیبا به همراه ورقه های گلاسه بر جذابیت این اثر می افزاید.

 


برشی از متن کتاب


علی مدتی بدون پیراهن، زیر آفتاب بازی می کرد. پوست بدنش قرمز شده بود. خیلی بدنش می سوخت و درد می کرد. روی ساحل دراز کشید و ناله کرد. خانواده ی علی خوشحال بودند. اما بدن علی توی آفتاب سوخته بود و مرتب آه و ناله می کرد. علی گریه کرد و مامان به جاهای سوخته بدن علی کرم سوختگی مالید. اشک علی درآمد و با گریه غر زد: «آفتاب مزاحم! آفتاب مردم آزار! همه جای بدنم را سوزاندی! مامان! آخه چرا آفتاب این قدر داغه؟» مامان با مهربانی و لبخند گفت: «پسرم! اگه آفتاب، داغ نباشه، که دیگه آفتاب نیست. آن وقت دیگه آفتاب نیست. آن وقت دیگه به درد نمی خورد!» علی گفت: «آفتاب فقط بدن آدم را می سوزاند. دیگه به چه دردی می خورد؟» پدر علی گفت: «مثلا آفتاب آب دریا را بخار می کند.» علی کمی آرام شد و گفت: «خوب، آب دریا اگر بخار نشد، مگه چی می شود؟ اگه آفتاب نبود می رفتم سوار دلفین ها می شدم.» مامان ابروهایش را بالا برد و با تعجب گفت: «وا، علی! تو نمی دانی اگه آب دریا بخار نشود، چه می شود؟» پدر گفت: «اگه آب دریا بخار نشود، ابر درست نمی شود، اگه ابرها هم نباشد، باران نمی آید، اگه باران هم نیاید ...» به غیر از صفحه ی آخر همه رو نوشتم.        

نویسنده: مجید محبوبی تصویرگر: حمیدرضا بیدقی انتشارات: جمال


درباره مجید محبوبی نویسنده کتاب کتاب هم چراغه هم بخاری (این همه هدیه از خداست 19)


نظرات کاربران درباره کتاب هم چراغه هم بخاری (این همه هدیه از خداست 19)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هم چراغه هم بخاری (این همه هدیه از خداست 19)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل