loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب پرنده ها، زنبورها و خانواده خرس ها (خانواده خرس ها 14)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب پرنده ها، زنبورها و خانواده خرس ها چهاردهمین جلد از مجموعه ی خانواده خرس ها (مهارت های زندگی و شهروندی) اثر استن و جن برنشتاین با ترجمه ی سعید خاکسار از سوی انتشارات موزون به چاپ رسیده است.

خرس خواهر یک توله ی بازیگوش و کنجکاو بود. او همیشه درباره ی محیط اطراف و چیزهای جور واجور فکر می کرد: چرا آسمان آبی است؟ چرا ستاره ها چشمک می زنند؟ باد چگونه به وجود می آید؟ و ... خرس خواهر به راحتی می توانست با مطالعه کتاب یا پرسش از پدر خرس پاسخ همه ی این ها را بیابد. اما به تازگی موضوعی به شدت ذهنش را درگیر کرده بود. او می دید که روز به روز شکم مادر خرس بزرگ تر می شود. از میان حرف های پدر و مادرش متوجه شده بود که به زودی صاحب خواهر یا برادر تازه ای خواهد شد و در این خصوص سوالات زیادی داشت، این که بچه در کجا رشد می کند؟ غذای مورد نیازش چگونه تامین می شود؟ یا این که چطور به دنیا می آید؟ او همه ی این ها را از مادر خرس پرسید و مادر برای برطرف کردن کنجکاوی های توله اش، هنگامی که می خواست برای معاینه پیش دکتر برود او را همراه خود برد تا دکتر به همه ی پرسش هایش در این زمینه پاسخ دهد ...

مجموعه کتاب های "خانواده ی خرس ها" با محوریت خانواده ی چهار نفره ی خرس ها که شامل پدر خرس، مادر خرس، برادر خرس، خواهر خرس می شود، مهارت های زندگی و شهروندی را درقالب داستان های مصور و زیبا به کودکان می آموزد. کتاب "پرنده ها، زنبورها و خانواده خرس" به کنجکاوی های کودکان درباره ی تولد نوزاد جدید در خانواده می پردازد.

 


برشی از متن کتاب


یکی دو روز بعد او پرسید: «کی بچه به دنیا میاد؟» مامان گفت: «چند ماه دیگه مونده. می دونی، بچه هنوز خیلی کوچیکه. اون داره توی یه جای مخصوص داخل شکمم بزرگ میشه.» خواهر پرسید: «اون چه جور جای مخصوصیه؟» مامان گفت: «بهش میگن رحم.» خواهر کمی درباره اش فکر کرد و گفت: «رحم دیگه چیه؟» مامان گفت: «اون یه جای مخصوصیه که مامان ها دارند و بچه ها می تونن توی اون رشد کنند و بزرگ بشن.» خواهد توانست این را بفهمد. چند روز بعد خواهر در حال بازی کردن با اسباب بازی هایش بود که مامان به او نزدیک شد. خواهر پرسید: «چه جوری بیرون میاد؟» مامان پرسید: «چی چه جوری بیرون میاد؟» خواهر گفت: «بچه.» مامان گفت: «سوال خوبی کردی. من الان دارم می رم پیش دکتر گرت، چرا نمیای باهم بریم و ازش بپرسی؟ اون خیلی خوب می تونه جواب سوالاتو بده.» خواهر گفت: «باشه، اوه. برادر، دوست داری باهامون بیای؟» برادر که در حال ساختن هواپیمای مدل بود گفت: «نه متشکرم.» من قبل از اینکه تو به دنیا بیایی، این مرحله را پشت سر گذاشتم.» خواهر توانست این را بفهمد. دکتر گرت گفت: «سلام خواهر، از دیدنت خوشحالم. همان طور که می دونی، مامانت داره دوباره بچه دار میشه. من از دیدنت خوشحالم، چون من تو و برادرت را به دنیا آوردم.» خواهر پرسید: «به دنیا آوردم یعنی چه؟» دکتر گرت گفت: «منظور ما دکترها از این جمله اینه که به مامان ها کمک می‌کنیم تا بچه دار بشن.» «دوست داری با ما بیای؟ من میرم بچه را معاینه کنم ببینم حالش چطوره.» خواهر پرسید: «چطور می خوای این کارو بکنی؟» دکتر گفت: «ما دستگاه‌های مخصوصی داریم که ما اونا می تونیم داخل شکمو ببینیم. اسم یکی از اونا، دستگاه عکسبرداریه.» خواهر دستگاه عکسبرداری را می شناخت. او یک مرتبه قوزک پایش را عکسبرداری کرده بود که ببیند آیا شکسته است یا نه. ولی فقط پیچ خورده بود. وقتی دکتر گرت داشت وسیله ای شبیه به کنترل از راه دور تلویزیون را روی شکم مامان می گذاشت، گفت: «این یک دستگاه سونوگرافیه.» این وسیله به دستگاه بزرگی که یک صفحه کوچک داشت وصل بود، تصویر برفکی داری روی صفحه آمد، به نظر خواهر خیلی به بچه شباهت نداشت. اما به نظر دکتر گرت حتماً شباهت داشت. چون او مرتب می گفت: «خوبه، عالیه، خوشگله» وقتی داشتند آماده رفتن می‌شدند دکتر گرفت گفت: «مامانت میگه از من یه سوال داری؟» خواهر گفت: «بله، بچه چه جوری بیرون میاد؟» دکتر گرت توضیح داد: «وقتی بچه و مامان آماده شدن، بچه از داخل قسمتی از بدن مامان به اسم کانال تولد خارج می شه.» خواهد توانست این را بفهمد. او نمی‌توانست همه چیز را مجسم کند. ولی به دکتر گرت اعتماد کرد و حرفش را پذیرفت. وقتی از میان چمن زار به طرف خانه می رفتند، مامان گفت: «چه صبح بهاری قشنگی.» آن روز چمن زار خیلی زیبا بود. یک جفت پرنده سینه سرخ در حال غذا دادن به بچه هایشان بودند، یک بچه خرگوش در حال جست و خیز کردن در مقابل شان بود. مامان به یک آهو در جنگل اشاره کرد و گفت: «نگاه کن! ببین پهلوهاش چقدر بزرگه. اون و من ممکنه هر دو توی یه روز بچه دار بشیم. خواهر گفت: «اون جا رو! اون یکی شاخ داره. فکر می کنی ممکنه اون بابای بچه باشه؟» مامان گفت: «شاید باشه.»

  • مجموعه مهارت های زندگی و شهروندی ویژه کودکان و نوجوانان
  • نویسنده: استن و جن برنشتاین
  • مترجم: سعید خاکسار
  • انتشارات: موزون



نظرات کاربران درباره کتاب پرنده ها، زنبورها و خانواده خرس ها (خانواده خرس ها 14)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب پرنده ها، زنبورها و خانواده خرس ها (خانواده خرس ها 14)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل