کتاب شتر مو قرمز جلد سوم از مجموعه حیوانات در قرآن نوشته ی علی باباجانی با تصویرگری زهره طباطبایی توسط نشر جمال به چاپ رسیده است.
کتاب جلد سوم از مجموعه حیوانات در قرآن می باشد. قرآن کریم کتاب مقدس مسلمانان حاوی داستان های مهمی از انسان ها و احوال آنهاست. در این بین نام برخی از حیوانات نیز در قرآن آمده و گاهی نام بعضی از سوره ها از اسامی حیوانات می باشد. در این مجموعه نویسنده سعی داشته در کنار نثری روان و تصاویری زیبا داستان های قرآنی را که حیوانات در آن ها نقش دارند برای مخاطب کودک بازگو شود. هدف اصلی این مجموعه عبرت گرفتن و آشنا شدن با داستان های تاریخی و سرگذشت اقوام و گذشتگان، صرفنظر از محل زندگی و اختلاف زبان آن هاست. حضرت صالح (ع) پیامبر قوم ثمود بودند. مردم این قوم بت پرست بودند و دعوت حضرت صالح (ع) به خدا پرستی اثری در آنان نداشت و فقط تعداد کمی از مردم بت پرستی را رها کردند. روزی پیامبر خدا پیش مردم قوم خود رفت و به آن ها گفت که او از بت های آنان چیزی می خواهد و مردم نیز از خدای صالح (ع) چیزی بخواهند. اگر خواسته مردم برآورده می شد آنان باید خدای صالح (ع) را قبول می کردند و او را می پرستیدند. آنان نیز قبول کردند. بت ها که از انجام هر کاری ناتوان بودند و طبیعتاً خواسته صالح پیامبر را انجام نمی دادند، اما مردم درخواست کردند که خداوند از میان کوه شتر قرمز مویی که بچه داشته باشد بیرون بیاورد. حضرت صالح (ع) به مردم قوم خود گفت که انجام این خواسته برای خداوند کاری ندارد. پیامبر دست های خود را به سوی آسمان دراز کرد و شروع به دعا کردن نمود، ناگهان کوه شکافی برداشت و از میان آن شتری با موهای قرمز رنگ که باردار بود، بیرون آمد. بزرگان قوم ایمان آوردند اما به محض اینکه به شهر رسیدند، دست از ایمان برداشتند. اما هر روز به تعداد پیروان صالح (ع) افزوده می شد، اما بزرگان قوم هر روز نگران تر از قبل می شدند. آنان تصمیم گرفتند تا شتر را از بین ببرند و روزی شتر را در کنار رود آبی به قتل رساندند. پیامبر (ع) به مردم قومش گفته بود که هر کس شتر را مورد اذیت و آزار قرار دهد، گرفتار عذاب خداوند خواهد شد. قاتلین شتر با تمسخر به پیامبر خدا گفتند که شتر را کشتیم و گوشت آن را بین مردم تقسیم کردیم. حالا اگر راست می گویی به خدایت بگو تا ما را عذاب کند. حضرت صالح (ع) به مردم گفت شهر را ترک کنند تا ...
برشی از متن کتاب
... حضرت صالح علیه السلام گفت: «بت های شما که نتوانستند کمکی بکنند. حالا شما بگویید چه می خواهید؟» آن ها سرشان را خاراندند و مشورت کردند. بالاخره یکی شان گفت: «ببین چیز سختی نمی خواهیم. فقط از خدایت بخواه که از دل این کوه یک شتر قرمز رنگ با بچه اش بیرون بیاورد.» بعد به هم چشمک زدند و منتظر ماندند. پیامبر علیه السلام گفت: «این خواسته شما برای خدا کاری ندارد. صبر کنید.» بعد دست ها را رو به آسمان گرفت و دعا کرد. هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود که یک دفعه کوه شکاف برداشت. صدایی پیچید. از شکاف کوه شتر قرمز رنگی که بچه ای در شکم داشت بیرون آمد. همه با تعجب و ترس عقب کشیدند. صالح پیامبر علیه السلام گفت: «نترسید. شتر با شما کاری ندارد. خدای بزرگ بر همه کار دانا و تواناست. حالا قول بدهید چیزی را که دیدید، به مردم بگویید و به خدا ایمان بیاورید.» آن ها قول دادند و ایمان آوردند؛ اما به شهر که رسیدند، دست از ایمان برداشتند. خبر در شهر پیچید. حضرت صالح علیه السلام شتر را پیش مردم آورد. به مردم گفت: «این شتر هدیه ی خداست. یک روز او باید از آب رودخانه استفاده کندو یک روز شما استفاده کنید. کاری به شتر نداشته باشید.» شتر مهربان بود و هرکس او را می دید، بهش علاقه مند می شد. چند روز بعد، بچه ی شتر به دنیا آمد. از آن به بعد، یاران صالح علیه السلام بیشتر و بیشتر می شدند؛ اما بزرگان شهر که بت پرست بودند، نگران تر و ناراحت تر می شدند. یک روز تصمیم گرفتند شتر را از بین ببرند تا دیگر مردم به خدا ایمان نیاورند. به " قدار " که مرد بی رحم و قاتلی بود، پول دادند تا شتر را بکشد. او هم سراغ شتر رفت. شتر داشت آب می خورد. قدار تیری به طرفش پرتاب کرد و شتر کشته شد. بچه شتر وقتی کشته شدن مادرش را دید، ناله کنان به طرف کوه رفت و از آن ها دور شد. حضرت صالح علیه السلام گفته بود که هر کس شتر را بیازارد، گرفتار عذاب خداوند می شود، اما بت پرستان گوش نکردند....
نویسنده
" علی باباجانی " شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، در سال 1352 در روستایوفس اراک متولد شد. بعدها به همراه خانواده به شهر مقدس قم آمده و دوران نوجوانی و جوانیاش را در این شهر سپری کرده است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و سردبیر مجله سنجاقک است. از سال 1377 به صورت جدی فعالیت خود را در حوزه نویسندگی و شاعری آغاز کرد. در دوره کودکی، پدرش با اینکه سواد نداشت، همیشه برای او قصه و حکایت های قشنگی را تعریف می کرد. همچنین شرکت در جشنواره های دانش آموزی مدارس باعث شد که با استعداد نویسندگی اش بیشترآشنا شود، و به طور تخصصی وارد این عرصه شود. از دیگر آثار او می توان به آنجا که دلم جا ماند، با اجازهیتمام شاعران (مجموع شعر نوجوان)،اوزون حسن،اتل متل یه بابا و تو را صدا میزنم اشاره کرد.
نویسنده: علی باباجانی تصویرگر: زهره طباطبایی انتشارات: جمال
نظرات کاربران درباره کتاب شتر مو قرمز (مجموعه حیوانات در قرآن 3)
دیدگاه کاربران