درباره کتاب کلاغ و قابیل جلد دهم از مجموعه حیوانات در قرآن
کتاب جلد دهم از مجموعه ی " حیوانات در قرآن " می باشد. قرآن کریم کتاب مقدس مسلمانان حاوی داستان های مهمی از انسان ها و احوال آنهاست. در این بین نام برخی از حیوانات نیز در قرآن آمده و گاهی نام بعضی از سوره ها از اسامی حیوانات می باشد. در این مجموعه نویسنده سعی داشته در کنار نثری روان و تصاویری زیبا داستان های قرآنی را که حیوانات در آن ها نقش دارند برای مخاطب کودک بازگو شود. هدف اصلی این مجموعه عبرت گرفتن و آشنا شدن با داستان های تاریخی و سرگذشت اقوام و گذشتگان، صرفنظر از محل زندگی و اختلاف زبان آن هاست.
در این جلد، داستان قابیل و هابیل فرزندان آدم (ع) آورده شده است. آدم و حوّا پس از رانده شدن از بهشت به زمین آمدند. آن ها از گناهشان توبه کردند و خداوند آن ها را بخشید. پس از چند سال آن ها صاحب فرزندانی شدند. قابیل و هابیل نام پسران شان بود. زمانی که این دو بزرگ شدند روزی بر سر مسئله ای با یکدیگر به اختلاف برخوردند. حضرت آدم (ع) به آن ها فرمود که هر کدامشان چیزی را که برایشان عزیز است بیاورند و بعد از طرف خدا آتشی فرستاده می شود و به هر کدام از آن هدایا بخورد آن مورد مقبول خداوند بوده و حق با صاحب آن است. هابیل که دامپرور بود گوسفندی بزرگ و قابیل که کشاورز بود شاخه ی گندیده ی گندمی را آوردند. آتش بر روی گوسفند هابیل فرود آمد. و از اینجا بود که قابیل کینه و حسادت برادرش را به دل گرفت. روزی با یک سنگ که بر سر برادرش زد او را به قتل رساند اما نمی دانست که با جنازه اش چه کار کند تا اینکه کلاغی را دید که کنار کلاغ مرده ای بود و ....
برشی از متن کتاب کلاغ و قابیل جلد دهم از مجموعه حیوانات در قرآن
حیوانات با کارها و رفتارشان به ما خیلی چیزها یاد می دهند. مثلا اگر مار نبود، شاید قطار اخترا ع نمی شد و یا اگر عقاب نبود، هواپیما درست نمی شد. قصه ما درباره کلاغی است که اولین بار به انسان کاری را یاد داد. چه کاری؟ خب برویم قصه ی این کلاغ باهوش را بخوانیم. آن زمان که هیچ کسی در دنیا نبود، حضرت آدم علیه السلام و حوا به دنیا آمدند. آن ها قبلا در بهشت بودند؛ اما به خاطر فریب شیطان به زمین رانده شدند.
آدم از کار خودش پشیمان شد و توبه کرد. خدا آدم را تنها نگذاشت و به آدم خیلی چیزها یاد داد. یاد گرفت که کشاورزی کند، دامداری کمند و زندگی خوبی را در زمین داشته باشد. حضرت آدم علیه السلام و حوا صاحب دو پسر شدند؛ هابیل و قابیل. آن ها با داشتن این بچه ها خوش حال و شاد شدند. آن ها در کنار پدر و مادر خود بزرگ شدند؛ اما اخلاق این دو پسر با هم فرق داشت. هابیل پسر خوبی بود. به حرف های پدر و مادرش گوش می کرد. گوسفندان را به چرا می برد.
مهربان و خنده رو بود؛ اما بر عکس، قابیل پسر تنبلی بود و به حرف های پدر و مادرش توجهی نداشت. او می خواست که برادرش هم مثل خودش باشد و همیشه با او سر این چیزها دعوا داشت. پدر و مادر قابیل را نصیحت می کردند و به او می گفتند که دست از غرور و تنبلی بردارد. اما قابیل نمی خواست مثل هابیل باشد. همه اش به هابیل می گفت که نباید به حرف پدر و مادر گوش داد. هابیل فقط می خندید و توجهی به حرف های برادرش نداشت. هابیل با خوشرویی می گفت باید به حرف پدر و مادر گوش کرد. اگر حرف گوش کن باشیم، خدا هم ما را دوست داد؛ اما قابیل این فکر را نداشت.
کم کم رفتار خوب هابیل باعث شد که قابیل حسادتش زیاد شود و دلش پر از کینه ی برادرش بشود. هر روز دعوا و بگو مگویشان بیشتر و بیشتر می شد. هر حرفی را که هابیل می زد، قابیل قبول نمی کرد و حرف های قابیل را هابیل. آن روز دعوای شدیدی بین دو برادر اتفاق افتاد. مادر به سراغ شان رفت و با مهربانی قابیل را نصیحت؛ اما هر کاری کرد، نتوانست اختلاف آن ها را حل کند.
نویسنده
" علی باباجانی " شاعر و نویسنده کودک و نوجوان، در سال 1352 در روستایوفس اراک متولد شد. بعدها به همراه خانواده به شهر مقدس قم آمده و دوران نوجوانی و جوانیاش را در این شهر سپری کرده است. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و سردبیر مجله سنجاقک است. از سال 1377 به صورت جدی فعالیت خود را در حوزه نویسندگی و شاعری آغاز کرد. در دوره کودکی، پدرش با اینکه سواد نداشت، همیشه برای او قصه و حکایت های قشنگی را تعریف می کرد. همچنین شرکت در جشنواره های دانش آموزی مدارس باعث شد که با استعداد نویسندگی اش بیشترآشنا شود، و به طور تخصصی وارد این عرصه شود. از دیگر آثار او می توان به آنجا که دلم جا ماند، با اجازهیتمام شاعران (مجموع شعر نوجوان)،اوزون حسن،اتل متل یه بابا و تو را صدا میزنم اشاره کرد.
- نویسنده: علی باباجانی
- تصویرگر: زهره طباطبایی
- انتشارات: جمال
نظرات کاربران درباره کتاب کلاغ و قابیل
دیدگاه کاربران