کتاب امام علی (ع) دومین جلد از مجموعه 14 قصه،14 معصوم نوشته ی حسین فتاحی با تصویرگری محمدرضا دادگر از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
کتاب امام علی با نثری روان و جذاب به زندگی و اتفاقات مهم عمر با برکت امام اول ما شیعیان پرداخته است، مولف در این مجموعه کوشیده تا با بیانی داستان گونه کودکان را با زندگی ائمه اطهار آشنا کند. یکی از بارزترین ویژگی های این داستان ها را می توان زبان ساده ی به کار رفته در نگارش آن، برشمرد که قصه را برای کودک دبستانی تا حدود زیادی قابل فهم و درک ساخته است.
وی همچنین با روایت هر برهه از زندگی آن امام بزرگوار به صورت داستان های کوتاه و مجزا در فصل های مختلف به کودکان کمک می کند که بتوانند به راحتی هر کدام را به خاطر سپرده و در مواقع لزوم آنها را به یاد بیاورند و مورد استفاده قرار دهند. داستان از ازدواج ابوطالب و فاطمه دختر اسد، پدر و مادر حضرت علی شروع شده و به چگونگی تولد آن حضرت در خانه ی خدا می پردازد. در ادامه در هر فصل به جنبه ها ی مختلف و اتفاقات مهم زندگی ایشان از جمله ازدواج با حضرت فاطمه ، شرکت در جنگ های مختلف مسلمانان علیه کفار در کنار پیامبر، به امامت رسیدن و شهادت ایشان پرداخته است.
کتاب امام علی (ع) دومین جلد از مجموعه 14 قصه،14 معصوم نوشته ی حسین فتاحی با تصویرگری محمدرضا دادگر از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
برشی از متن کتاب
حالا هفت سال بود که پیامبر در مدینه زندگی می کرد. در این هفت سال، مسلمانان در همه ی جنگ ها پیروز شده بودند. بت پرست ها هرچه تلاش کرده بودند، موفق نشده بودند. آخرین شکست آن ها، جنگ خندق بود که یکی از معروف ترین پهلوانان آن ها کشته شده بود. در این سال سران بت پرست، دست به دامان یهودیانی شدند که در اطراف مدینه زندگی می کردند و قلعه های بزرگ و محکمی داشتند.
در آن سال ده هزار نفر از یهودیان در قلعه خیبر جمع شدند تا همگی با هم به مسلمانان حمله کنند و آن ها را شکست بدهند. فرمانده ی این یهودیان مردی بود به نام "مرحب خیبری". مرحب سرداری شجاع و زورمند بود. وقتی می خواست به میدان جنگ برود، چندین عمامه به سرش می بست و روی عمامه ها، کلاهخودی فولادی می گذاشت. روی کلاهخود هم یک سنگ آسیا می بست تا اگر شمشیر به سرش خورد، سرش زخمی نشود.
مرحب با این هیبت و زور و توانایی به میدان آمد. پیامبر هم سپاه اسلام را به نزدیک خیبر برد.
روز اول، فرماندهی انتخاب کرد و مسلمانان را به او سپرد و به جنگ یهودیان فرستاد.
اما قلعه خیبر با آن دیوارهای بلند و آدمی مثل مرحب، نگذاشتند که مسلمان ها در جنگ پیروز شوند. سپاه اسلام برگشت.
روز دوم، پیامبر فرمانده ی دیگری انتخاب کرد و مسلمان ها را به او سپرد. اما این فرمانده هم نتوانست موفقیتی به دست آورد و دست خالی برگشت.
مسلمان ها دیگر نا امید شده بودند. گرفتن قلعه خیبر کار هر کسی نبود. دیوارهای آن از سنگ بود. درِ قلعه ان قدر بزرگ و سنگین بود که چهل مرد جمع می شدند تا بتوانند آن را باز و بسته کنند.
قلعه ای با این بزرگی و محکمی و مرد شجاع و پر زوری مثل مرحب کار مسلمان ها را مشکل کرده بود و امید پیروزی را از ان ها گرفته بود.
(از سری کتاب های بنفشه)
نویسنده: حسین فتاحی
تصویرگر: محمدرضا دادگر
انتشارات: قدیانی
نظرات کاربران درباره کتاب 14 قصه، 14 معصوم 2 (امام علی)
دیدگاه کاربران