کتاب پیامبر و قصه هایش 2 نوشته ی غلام رضا حیدری ابهری توسط نشر جمال به چاپ رسیده است.
در شهر مدینه هر کودکی که متولد می شد برای نام گذاری نزد حضرت محمّد (ص) می بردند؛ تا ایشان هم برای او نامی زیبا انتخاب کند و هم برایش دعای خیر کند. اعتقاد مردم شهر است که، خداوند به این کودکان توجه بیش تری می کند زیرا که در آغوش پیامبر (ص) قرار گرفته اند و از همان ابتدا با صدا و تصویر ایشان آشنا شده اند. یک روز مثل همیشه کودکی را که تازه به دنیا آمده بود به خدمت ایشان می برند. بعد از قرار گرفتن او در آغوش رسول خدا و در طی اجرای مراسم، نوزاد لباس ایشان را نجس می کند. اطرافیان از این اتفاق بسیار ناراحت می شوند و تصمیم می گیرند به سرعت او را از آن حضرت جدا کنند اما، ایشان این اجازه را نمی دهد و می فرمایند: با این کار شما، نوزاد می ترسد؛ لباس نجس به راحتی شسته می شود ولی ترس و ناراحتی این کودک تا پایان عمر با او باقی خواهد ماند...
" پیامبر و قصه هایش 2 " از مجموعه ای می باشد که در پنج جلد با هدف آشنایی با اخلاق و رفتار حضرت محمّد (ص) و آموزه های دینی برای کودکان و نوجوانان تهیه و چاپ شده است. این کتاب شامل 14 حکایت از زندگی رسول خدا (ص) می باشد که عناوین داستان های آن عبارت اند از: بسم الله، پیر جوان می شود، سنگ باران مرغ، مردم آزاری بد است، به کودکت دروغ نگو، او مهربان ترین است، مثل دانه های شانه، درستکار باش، قهرمان قهرمانان، اذان بلال، گرسنگی با دروغ، فریب ممنوع، لباس تو چه زیباست و قطره قطره جمع گردد. سادگی متن و تصاویر رنگی زیبا به کار گرفته شده نیز یکی از نکات مثبت این مجموعه می باشد. در هر صفحه نیز بخشی با عنوان " بیش تر بخوان، بهتر بدان " وجود دارد که مطالب خواندنی و جالبی در رابطه با موضوع هر داستان آمده است.
برشی از متن کتاب
بسیاری از مردم مدینه، وقتی بچه دار می شدند، فرزند خود را برای نام گذاری نزد پیامبر(ص) می آوردند. مردم، حضرت محمّد (ص) را خیلی دوست داشتند. برای همین هم بود که نام گذاری فرزند خود را به آن حضرت می سپردند. آنها می خواستند فرزندانشان، از همان اول عمر، با پهره و صدای پیامبر (ص) آشنا شوند. به اعتقاد آنها دست پیامبر که به کودکان شان می خورد، خدا به آن کودکان بیش تر توجه می کرد. گذشته از این، پیامبر (ص)، نام های زیبایی برای کودکان انتخاب می کرد. مردم فرزندان شان را به دست پیامبر (ص)، می دادند تا پیامبر (ص)، هم برای فرزندان آنها دعا کند و هم نامی زیبا برآنان بگذارد. یک روز،نوزادی را برای نام گذاری نزد پیامبر (ص) آوردند. رسول (ص) خدا با مهربانی کودک را از پدر و مادرش گرفت و او را بر دامن خود نشاند. مراسم نام گذاری معمولا کمی طول می کشید؛ زیرا باید در گوش راست کودک اذان و در گوش چپ او اقامه خوانده می شد. اقامه هم شبیه به اذان است. کودک که در بغل پیامبر (ص) بود، ناگهان لباس آن حضرت را خیس کرد. لباس پیامبر (ص) حسابی نجس شد. بعضی از یاران پیامبر (ص) داد و فریاد کردند و خواستند کودک را به سرعت از رسول خدا (ص) جدا کنند؛ اما پیامبر (ص) به آنها اجازه نداد. اگر آنها این کار را می کردند کودک می ترسید. این گونه ترسیدن ها برای بچه ها خیلی خطرناک است. شاید خاطره ی این ترس ها تاآخر عمر، کودک را آزار بدهد. حضرت محمّد (ص) به یارانش فرمود: به این کودک کاری نداشته باشید. پیامبر (ص)، می دانست که لباس نجس را راحت می شود شست؛ اما ترس و ناراحتی کودک به این زودی ها پایان نمی یابد...
نویسنده
" غلام رضا حیدری ابهری " متولد یکم فروردین سال 1348 تهران می باشد. وی نویسنده و محقق در حوزه ی تعلیم و تربیت کودکان است. او تحصیلات دوران ابتدایی و راهنمایی خود را در تهران گذرانده و سپس به قم رفته و در حوزه ی علمیه ی قم تحصیل علوم دینی را آغاز کرد؛ از آثار برگزیده ی او: پیامبر و قصه هایش، خدا و قصه هایش، دایره المعارف قرآن می باشد. برخی از آثار او به زبان های انگلیسی، عربی، اسپانیولی، اردو و مادایی ترجمه شده است.
فهرست
هم دعا، هم کار برکت نماز گربه ی تشنه کاری نداشته باشید پیرزن دانا پاداش کار خوب درختان بهشتی برو کار می کن نبرد گوسفندان تو کشتی شده ای اول نوبت اوست اول پیرمرد مسابقه شترسواری 21 دانه خرما
نویسنده: غلامرضا حیدری ابهری تصویرگر: هدی حدادی انتشارات: جمال
نظرات کاربران درباره کتاب پیامبر و قصه هایش 2
دیدگاه کاربران