کتاب باب اسفنجی شلوار مکعبی در موج سواری نوشته سارا ویلسون و امیلی سالینجر و... و تصویرگری رابرت دِرس و ترجمه نسترن لطفی زاد توسط انتشارات سایه گستر به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعه ای از شش داستان کوتاه می باشد که قهرمان اصلی قصه های آن باب اسفنجی شلوار مکعبی، یک اسفنج دریایی زرد رنگ می باشد. گواهی نامه اشتباهی عنوان اولین داستان آمده در آن است که در ادامه به توضیح مختصری پیرامون آن اشاره می کنیم. باب اسفنجی به همراه خانم پاف (معلم مدرسه)، برای آموزش رانندگی و گرفتن گواهی نامه، به خیابان های شهر زیردریایی بیکینی باتم، می رود. وقتی آنها سوار بر قایق، سر چهار راه می رسند؛ باب فراموش می کند راهنما بزند و با سرعت بالایی که دارد به تیر چراغ راهنما برخورد می کند. خانم پاف از شدت ترس دچار سرگیجه و ضعف می شود و تصمیم می گیرد فردای آن روز را در خانه بماند تا کمی استراحت کند. روز بعد باب اسفنجی از دیدن معلم کمکی پشت میز و نیامدن خانم پاف به شدت غمگین می شود. هوراس، یکی از بچه های کلاس که بسیار بازیگوش است، تصمیم می گیرد کمی سر به سر معلم کمکی بگذارد و از این رو به باب پیشنهاد می دهد که به جای یکدیگر نقش بازی کنند یعنی هوراس وانمود کند باب اسفنجی است و در مقابل باب هم نقش او را در کلاس ایفا کند. ولی پذیرفتن این پیشنهاد برای شلوار مکعبی مشکلات و دردسرهای بسیاری را به وجود می آورد... باب کیه؟ شلوارچیه؟، موج سواری، شلوارمکعبی در آتلانتیس، مسابقه ی حلزونی بزرگ و به افتخا باباها هورا! عناوین داستان های دیگر آمده در این کتاب می باشند. داشتن جلد سخت، زبان ساده، صفحات مصور و رنگ آمیزی زیبای تصاویر به کار گرفته شده از جمله جذابیت های این مجموعه برای کودکان می باشد.
برشی از متن کتاب
باب اسفنجی شلوار مکعبی در گواهینامه اشتباهی خانم پاف که از ترس چشمانش را گرفته بود گفت: باب اسفنجی، مواظب باش! ولی دیگر دیر شده بود. اسکررررررچ! بنگ! بوم! بوم! بوم! باب اسفنجی گفت: ببخشین خانم معلم. فکر کنم یادم رفت راهنما بزنم. به نظر می رسه باز... تو امتحان رانندگی با قایق رد شدم! خانم پاف زیر لب غرغرکنان گفت: وای خدا چقدر حالم بد شد! فردا رو باید مرخصی بگیرم و استراحت کنم. باب اسفنجی روز بعد مثل همیشه زودتر از بقیه در مدرسه قایقرانی حاضر شد. با خودش فکر میکرد: اینک ای دروازه های علم و یادگیری من آماده ام! ناگهان چشمش به شیر آب افتاد و با خودش گفت: این هم از سرچشمه ی یادگیری که من هر روز از اون می نوشم! او یک جرعه آب از فواره ی کوچک نوشید و راهش را به سمت پایین راهرو ادامه داد. دم در کلاس، باب اسفنجی با شوق و ذوق با خودش فکر کرد: تو این کلاس کسی نشسته که همه ی موفقیت بچه ها از اون سرچشمه میگیره... خانه معلم عزیزمون... وااااااااااای! ولی چرا خانم پاف پشت میزش نبود؟! به جای او... یک معلم کمکی نشسته بود! سرانجام باب اسفنجی پرسید: پ... پ... پس خانم پاف کجاس؟! معلم کمکی که داشت مجله می خواند، بدون این که سرش را بالا بیاورد گفت: امروز مرخصی هستن. او مجله را ورق زد و گفت: چرا نمی شینی؟ باب اسفنجی با غصه روی صندلی نشست. صدایی از کنارش آمد: پیست! هوراس نجواکنان به او گفت: یک فکر خیلی جالب دارم. بیا یکم سر به سر این معلم کمکیه بذاریم! من وانمود میکنم توام، و تو وانمود کن منی! باشه؟ چقدر بخندیم! باب اسفنجی که برایش فرقی نمیکرد، گفت: باشه. معلم کمکی یک تخته به دست گرفت، بلند شد و ایستاد. حالا وقت حضور و غیابه. سوزی؟ حاضر! فرانکو؟ حاضر! باب اسفنجی؟ قبل از اینکه باب اسفنجی جواب بدهد، هوراس گفت: حاضر! هوراس؟ صدایی نیامد. هوراس امروز اومده؟ هوراس با آرنج زد به باب اسفنجی و او یادش آمد که بگوید: اوه، بله. حاضر! هوراس باز زیر لبی خندید... معلم کمکی شروع کرد به پخش کردن برگه ها و گفت: یادتون که میاد امروز روز امتحان دارین؟ اخم همه ی بچه ها در هم رفت، جز باب اسفنجی که چشمانش از هیجان برق زد. آخ جون امتحان! معلم کمکی پشت میزش نشست و گفت: فقط یادتون نره که اسم هاتون رو بالای برگه ها بنویسید. پیست! هوراس به برگه ی خودش اشاره کرد که بالای آن نوشته بود باب اسفنجی و بعد به برگه ی باب اسفنجی اشاره کرد. باب اسفنجی هم بالای برگه خودش نام هوراس را نوشت...
فهرست
گواهی نامه اشتباهی باب کیه؟ شلوار چیه؟ موج سواری آتلانتیس مسابقه ی حلزونی بزرگ به افتخار باباها، هورا!
شامل 6 داستان (از سری کتاب های توت فرنگی) نویسندگان: سارا ویلسون - امیلی سالینجر - دیوید لو من - کیم اوسترو - اریکا پاس مترجم: نسترن لطفی زاد انتشارات: سایه گستر
نظرات کاربران درباره کتاب باب اسفنجی شلوار مکعبی در موج سواری - سایه گستر
دیدگاه کاربران