کتاب نخل های مردابی

معرفی کتاب نخل های مردابی نوشته ماندانا معینی 

این کتاب ماجرای زندگی پسری جوان به نام "مهرداد" را روایت می کند که روزی از خواب بیدار شده و متوجه می شود خواهرش "شادی" خانه را بی خبر ترک کرده است. پدر و مادر مهرداد و شادی، به شدت نگران دخترشان هستند، از این رو مهرداد از خانه خارج می شود تا خبری از شادی بگیرد اما به تنهایی کاری از دستش بر نمی آید؛ از این رو مجبور می شود با نامزدش فرناز که شب گذشته  بعد از دعوایی سخت با هم قهر کرده اند، تماس بگیرد و از او کمک بخواهد.

برشی از متن کتاب

دوباره با همون لبخند قشنگ منو با خودش کشید! دوباره همون احساس بهم دست داد! خیلی شدیدتر! دلم می خواست همین الان باهاش بشینم سر همین سفره عقد دهاتی که فندق و گردو و بادوم هاش رنگشون کدر بود. چه فرقی برای من داشت که براق باشن یا کدر؟! دوتایی رفتیم پیش دفتردار و فرناز شروع کرد باهاش حرف زدن، حرف می ‌زد و گاهی به من نگاه می کرد و تایید می خواست منم فقط می ‌گفتم بله، بله و اون ادامه می داد و من به صداش که خیلی قشنگ بود گوش می کردم ولی وسطاش بله بله می ‌کردم و حواسم به چیز دیگه نبود. فقط انگار آخرش بود که شنیدم به دفتردار گفت که اگه اینطور باشه، آقای طلوعی که همون سامان بود حتما قرار رو کنسل می کنه بعد دوباره از من تایید خواست که تو دلم گفتم گور بابای سامانم کرده، بذار کنسل کنه، عوضش خودم جاش می شینم سر سفره عقد. 

نویسنده: ماندانا معینی (مودب پور) انتشارات: نسل نو اندیش