
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب عشق بزرگ لارا
کتاب عشق بزرگ لارا از انتشارات فاطمی به عنوان کتاب کودک و نوجوان دربردارندهی داستانی کلاسیک است که با اندیشههای فلسفی گره خورده است و خواننده را به سفر در جهان فلسفه دعوت میکند. افکار را به چالش میکشد تا خوب و بد را از هم تشخیص دهیم و نوع نگرش عمیق و نقادانه را بیاموزیم. گاه رویدادهایی در زندگی توجه ما را جلب میکند و ما را به فکر کردن وا میدارد.
خیلی وقتها اتفاقاتی که برای زندگی ما رخ میدهد در مقابل حوادثی که برای دیگران رخ میدهد بی رنگ است. به همین خاطر است که انسانها دوست دارند از زندگی دیگران هم بدانند و از تجارب آنها استفاده کنند. اگر که این اتفاقات داستان سرزمینها و فرهنگهای دیگر هم باشد میتواند چشم ما را به دنیایی دیگر باز کند.
برای همین هم این کتاب برای رویارویی مخاطب با انواع تفکرات، داستانی درباره ی انواع عشق ها برایمان تعریف می کند که متعلق به دیگر فرهنگ ها می باشد و بر اساس قصه ای از کشور اندونزی نوشته شده است. داستان این گونه است که در روزگار های قدیم در جزیره ی جاوا و در اندونزی دو حکومت پادشاهی به نام های ” پنگینگ ” و ” پرامبانان ” وجود داشت که این دو حکومت همیشه با هم اختلاف داشتند. ” دارما جایا ” مردی حکیم و پادشاه پنگینگ بود و هر روز ثروتمند تر می شد و به دقت رمز و راز های کشور داری را به پسرش ” باندونگ ” می آموخت. اما پادشاهِ پرامبانان که ” بوکو ” نام داشت کاری با فرمانروایی نداشت و همه ی امور را به خدمتکارش ” گوپولو ” سپرده بود.
اما در این بین دختر زیبایش ” لارا ” به دقت کار های گوپولو را زیر نظر داشت. روزی دارما می خواست درسی به باندونگ بدهد از او خواست تا دیو بزرگی را شکار کند و برایش بیاورد. شاهزاده باندونگ هم این کار را کرد و برای این که تواناییش را به پدرش نشان دهد به پرامبانان رفت و بوکو را کشت و خودش را سلطان پرامبانان معرفی کرد. اما در همان بین صدای گریه های لارا را شنید و با همان نگاه اول به او دل بست و قول داد تا از کشور پدر لارا به خوبی مراقبت کند.
پس از مدتی هم از لارا درخواست ازدواج کرد و لارا هم برای این که نمی خواست با کسی که پدرش را کشته ازدواج کند و اگر رد می کرد ممکن بود بانگونگ مردم کشورش را بکشد، شرطی عجیب برای باندونگ گذاشت و گفت که او باید یک شبه هزار معبد بسازد. باندونگ هم پذیرفت و از دیو خواست این کار را برایش انجام دهد. لارا که دید تمامی معبد ها در حال ساخته شدن هستند و او تمایلی به این ازدواج ندارد تصمیم گرفت...
کتاب عشق بزرگ لارا نوشته ی سونگ هیان یانگ و ترجمه ی حسین شیخ رضائی و با تصویرگری ایل یون توسط انتشارات فاطمی به چاپ رسیده است.
برشی از متن کتاب
روزی سلطان دارما که همیشه نگران شاهزاده باندونگ بود، او را صدا زد.
« یک فرمانروای خوب باید دو چیز داشته باشد: قدرت و خرد. برو دیوی را که در اعماق جنگل زندگی می کند پیدا کن و او را دست بسته روی زانو هایش به اینجا بیاور! »
« چشم پدر! »
شاهزاده باندونگ تنها به جنگل رفت و بالاخره دیو را پیدا کرد. دیو در خوابی عمیق بود و شاهزاده به راحتی دستگیرش کرد.
« یا باید به حرف من گوش کنی، یا تو را خواهم کشت! »
دیو تسلیم شاهزاده شد.
شاهزاده باندونگ می خواست پدرش را بیشتر خوشحال کند. برای همین تصمیم گرفت پرامبانان را هم تسخیر کند. او به کمک نیروی جادویی دیو، سلطان بوکو را کشت.
« حالا من پادشاه پرامبانان هستم! »
پرامبانان شکست خورده بود.
« پدر چطور ممکن است این قدر زود از دنیا رفته باشی... »
شاهزاده باندونگ به دنبال صدای هق هقی که از گوشه ی قصر به گوش می رسید رفت.
شاهزاده لارا بود که می گریست.
« شاهزاده پرامبانان واقعاً همان قدر زیباست که شنیده بودم! »
باندونگ در همان نگاه اول عاشق لارا شد.
« نگران نباش شاهزاده خانم! من خودم این سرزمین را به خوبی اداره خواهم کرد! »
شاهزاده باندونگ همان جا در قصر پرامبانان ماند و کوشید دل لارا را به دست آورد.
روزی باندونگ دل و جرئت پیدا کرد و از لارا پرسید: « شاهزاده! آیا افتخار می دهید با من ازدواج کنید؟ »
لارا او را دوست داشت؛ اما لحظه ای با خود فکر کرد و اوضاع را سنجید: « نه! او همان کسی است که پدرم را کشته و کشور مرا اشغال کرده است؛ اما اگر به درخواست او جواب رد بدهم، مرا اذیت خواهد کرد و به مردم کشورم آسیب می زند. چه جوابی باید بدهم؟ »
- براساس قصه ای عامیانه از اندونزی
- نویسنده: سونگ هیان یانگ
- تصویرگر: ایل یون
- مترجم: حسین شیخ رضائی
- انتشارات: فاطمی
نظرات کاربران درباره کتاب عشق بزرگ لارا
دیدگاه کاربران