loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب موشی در مدرسه ی گربه ها | پرتقال

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره کتاب موشی در مدرسه ی گربه ها

"اسپلت" نام گربه ی سیاه و پشمالویی است که صمیمی ترین دوست او یک موش کوچولو به نام " سیمور " می باشد. اشتباه متوجه نشدید، حیوان خانگی او یک موش است؛ چرا که قوانین دشمنی این دو حیوان در این خانه صدق نمی کند. امروز اولین روز مدرسه ی اسپلت است اما او دلش نمی خواهد، برود برای همین از شدت نگرانی مدام دُمش تکان می خورد. او سعی می کند بهانه هایی بیاورد تا شاید مادر از فرستادن او به مدرسه پشیمان شود، بهانه هایی مثل نداشتن جوراب تمیز، حالتِ بدِ موهایش که سیخ سیخ شده، قایم شدن از روز و... اما هیچکدام از این کارها فایده ای ندارد. بنابراین او با خود فکر می کند حالا که مجبور به رفتن، می باشد؛  بهتر است سیمور را هم با خود به سر کلاس درس ببرد تا در آن جا تنها نماند. آخر ممکن است او نتواند برای خود دوست جدیدی پیدا کند. بنابراین دوستِ کوچک خود را داخل ظرف غذایش می گذارد و با دوچرخه راه می افتد. اما آیا بردن یک موش به مدرسه ای که مخصوص گربه ها می باشد، آن هم با توجه به این نکته ی مهم که گربه ها از دشمنان دیرینه ی موش ها هستند؛ کار درستی است؟ اگر بلایی بر سرِ او بیاید، چه؟...

" موشی در مدرسه ی گربه ها " جلد دیگری از مجموعه ی "موش و گربه" می باشد که در چند جلد از جمله با تشکر از رفیق صمیمی، پیش به سوی استخر و... برای کودکان تهیه و به چاپ رسیده است. متن ساده، جملات کوتاه، صفحات مصور و رنگ آمیزی شاد تصاویر از جمله ویژگی های مثبت این کتاب می باشد که حتی کودکانی را که علاقه ی چندانی به مطالعه ندارند، هم جذب خود می کند.

بخشی از کتاب موشی در مدرسه ی گربه ها

صبح خیلی زود اسپلت بیدارِ بیدار بود. امروز اولین روزی بود که می خواست به مدرسه ی گربه برود و دُمش از نگرانی هِی تکان تکان می خورد. اسپلت فکر کرد اگر خودم را از روز قایم کنم، شاید برود پی کارش. ولی نرفت. مادرش گفت: صبح شده، بیدار شو. مادرش گفت: وقت لباس پوشیدن است. اسپلت گفت: مامان اصلا جوراب تمیز ندارم. شاید بهتر باشد به جای امروز، فردا بروم به مدرسه. مامان گفت: تو که جوراب نمی پوشی. اسپلت گفت: مامان امروز موهایم خوب نمی ایستد. شاید بهتر باشد به جای امروز، فردا بروم به مدرسه. مادرش موهایش را شانه زد و گفت: میوووو شد... یعنی عالی شد!مادرش گفت: ظرف ناهارت را جا نگذاری. اسپلت فکر کرد امروز به یک دوست احتیاج دارم. بنابراین سیمور موش خانگی اش را انداخت توی ظرف ناهارش. مادرش گفت: وقت رفتن است. مامان، درِ ورودی نمی گذارد بیایم بیرون. مامان، درِ حیاط انگشت هایم را ول نمی کند. مامان، تیر چراغ برق از سر راهم نمی رود کنار. مامان! مادرش گفت: اسپلت اگر دوست داری، می توانی با دوچرخه بیایی. اسپلت سوار دوچرخه اش شد ولی دیگر حتی یک کلمه هم حرف نزد. آنها به مدرسه رسیدند. گربه ی چاق و گنده ای گفت: به مدرسه ی گربه خوش آمدید. من خانم ویمپی دیمپِل هستم، معلم تان. مادر اسپلت بغلش کرد. بعد گفت: من زود برمی گردم. نگران نباش. خانم ویمپی دیمپِل گفت: بچه ها این اسپلت است. نمی خواهید بهش خوش آمد بگویید؟ سلام اسپلت! خانم ویمپی دیمپِل درس را شروع کرد. گربه ها شگفت انگیزند. ما باهوش، حیله گر و سریع هستیم. اسپلت پرسید: من هم شگفت انگیزم؟ خانم ویمپی دیمپِل جواب داد: بله، تو هم همین طور. خانم معلم ادامه داد: گربه ها از درخت ها بالا می روند، شیر می نوشند و دنبال موش ها می کنند. اسپلت پرسید: چرا دنبال موش ها می کنیم؟ خانم ویمپی دیمپِل جواب داد: خُب، کار ما همین است. اسپلت پرسید: چرا؟...

کتاب موشی در مدرسه ی گربه ها از مجموعه ی موش و گربه نوشته ی راب اسکاتون و ترجمه ی آناهیتا حضرتی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

 



  • موش و گربه
  • نویسنده: راب اسکاتون
  • آناهیتا حضرتی
  • انتشارات: پرتقال
 

درباره راب اسکاتون نویسنده کتاب کتاب موشی در مدرسه ی گربه ها | پرتقال


نظرات کاربران درباره کتاب موشی در مدرسه ی گربه ها | پرتقال


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب موشی در مدرسه ی گربه ها | پرتقال" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل