loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر نوشته ای. ام. فورستر و ترجمه مهناز دقیق نیا توسط نشر چترنگ به چاپ رسیده است.

این کتاب شامل داستان های کوتاه و جذابی است که در تاریخ های متفاوتی پیش از جنگ جهانی اول نوشته شده اند. از آن زمان تا امروز، خیلی چیزها تغییر کرده و رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده و بسیاری از مرزها بر روی نقشه ی جغرافیا تغییر کرده اند اما داستان های این مجموعه هنوز معنا و مفهوم خود را در میان فراز و نشیب های دنیا از دست نداده اند و این نشانگر ذهن خلاق و آینده نگر نویسنده می باشد. او توانسته است داستان هایی بنویسد که با روزگار امروز بسیار هماهنگ هستند. کتاب حاضر درواقع دو جلد بود؛ جلد اول "اتوبوس آسمانی" نام داشت و جلد دوم که سال ها بعد منتشر شد، با نام "لحظه ابدی" به چاپ رسید. اما " ای. ام. فورستربا" هر دو جلد این مجموعه را در قالب یک کتاب مستقل جمع آوری نمود و با نام "ماشین می ایستد" به چاپ رسانید. "ماشین می ایستد" نام یکی از داستان های مجموعه می باشد و ماجرای آن در مورد پسری است که همه ی کارهایش را با یک ماشین الکتریکی انجام می دهد. این ماشین دکمه های مختلفی برای درخواست غذا، حمام، موسیقی و لباس دارد و حتی هنگامی که پسر قصد دارد با مادرش صحبت کند مجبور است از طریق صفحه ی شیشه ای ماشین ارتباط برقرار کند. او از این وضعیت خسته است اما بنا به دلایلی که در قصه مشخص می شود، مجبور است این وضعیت را تحمل کند.


فهرست


  • پیشگفتار ناشر خارجی
  • درآمد
  • داستان وحشت
  • آن سوی پرچین
  • اتوبوس آسانی
  • آدر کینگدام
  • دوست کشیش
  • جاده کولونوس
  • ماشین می ایستد
  • اصل مطلب
  • هماهنگی
  • داستان سیرن
  • لحظه ابدی

برشی از متن کتاب


در حالی که از ترس به خود می لرزیدم، پاورچین پاورچین به طرف پنجره رفتم. آن جا چیز سفیدی روی مسیرهای آسفالت با سر و صدا بالا و پایین می پرید. وحشت زده تر از این بودم که بتوانم درست ببینم. شبه زیر نور ناپایدار ستاره ها، شکل های عجیبی به خود می ‌گرفت. گاهی شکل سگ بزرگی به خود می گرفت، گاهی خفاش سفید و گاهی هم توده ای از ابر هایی که به سرعت حرکت می ‌کردند. مثل توپ بالا و پایین می پرید یا مثل پرنده پرواز کوتاهی می کرد یا مانند شبه می لغزید. هیچ صدایی جز تاپ تاپ بالا و پایین پریدن، مثل صدای پای آدم نمی داد. بالاخره ذهن آشفته ام توانست توضیح روشنی پیدا کند و متوجه شدم که یوستیس از رختخواب بیرون آمده و ما در شرف برنامه جدیدی بودیم. به سرعت لباس پوشیدم و به اتاق غذاخوری رفتم که به تراس باز می‌شد. در باز بود و ترسم تقریباً از بین رفته بود اما پنج دقیقه ای با احساس بزدلانه با خود جنگیدم، احساسی که من را از رویارویی با پسر بیچاره ی عجیب باز می داشت. احساسی که می گفت رهایش کنم تا به بالا و پایین پریدن های شبه وارش ادامه دهد و صرفاً از پنجره او را تحت نظر بگیرم تا صدمه ای نبیند. اما انگیزه‌های بهتری غالب شدند و در حالی که در را باز می‌کردم، فریاد زدم: - یوستیس! داری چه غلطی می کنی؟ زود بیا تو. او دست از حرکات مسخره اش برداشت و گفت: از اتاق خواب متنفرم. نمی تونم توش بمونم. خیلی کوچیکه. - بیا، بیا از اداهات خسته شدم. قبلاً از اتاقت شکایت نکرده بودی. - در ضمن نمی تونم چیزی ببینم. نه گلی، نه برگی، نه آسمون. فقط دیوار سنگی رو می بینم. به یقین چشم ‌انداز اتاق یوستیس محدود بود اما هرگز قبلاً شکایتی نکرده بود. - یوستیس مثل بچه ها حرف می زنی! لطفاً سریع به حرفم گوش کن. او تکان نخورد. گفتم: خیلی خوب! پس باید به زور بیارمت. و چند قدمی به طرف او برداشتم اما خیلی زود به بیهودگی کشان کشان بردن یک پسر از مسیر آسفالت پی بردم و به جای آن، رفتم آقای سندباخ و لیلاند را برای کمک بیاورم. وقتی با آن ها برگشتم، بدتر هم شده بود. حتی وقتی حرف می زدیم جواب مان را نمی داد بلکه به طرز دلهره آوری آواز می خواند و با خودش حرف می زد. آقای سندباخ در حالی که با ناراحتی به پیشانی اش می زد گفت: الان دیگه دکتر لازمه. او از دویدن باز ایستاده بود و آواز می خواند. اول آرام و بعد با صدای بلند. آواز های تمرین های پنج انگشتی پیانو، گام‌ها، سرودهای مذهبی، قطعه‌های واگنر و خلاصه هر چه به ذهنش می رسید. صدای بسیار ناموزون او قوی و قوی تر شد و با فریادی مهیب که مانند صدای شلیک گلوله ای در میان کوه بود، به پایان رسید و هر کسی را که هنوز در خواب بود، بیدار کرد. همسر بیچاره ی من و دو دخترم جلوی پنجره اتاق شان آمدند و صدای خانم های آمریکایی هم که با عصبانیت زنگ اتاق شان را می ‌زدند، شنیده می ‌شد. صفحه 28

نویسنده: ادوارد مورگان فورستر مترجم: مهناز دقیق نیا انتشارات: چترنگ


نظرات کاربران درباره کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ماشین می ایستد و چند داستان دیگر" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل