کتاب بز زنگوله پا و گرگ بازیگر از مجموعه ی شیرین ترین قصه های ایران نوشته ی حدیث لزر غلامی و تصویرگری آمنه اربابون توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.
در این مجموعه، داستان هایی که نسل به نسل از گذشته های دور نقل شده، به شکلی جدید با نقاشی های زیبا و شاد برای کودکان بیان میشود. یک روز وقتی مامان بزی زنگوله پا، به صحرا رفته بود گرگ بدجنس که بازیگر هم بود با تغییر قیافه به خانه ی بزغاله ها رفت و زنگ زد. در همین موقع شنگول مشغول بازی کردن با شمشیر پلاستیکی اش بود و به او گفت آقای هنرپیشه یادت رفته که دستهایت را رنگ کنی. بار دوم که گرگ به خانه آن ها آمد منگول داشت کتاب می خواند و به گرگ بدجنس گفت یادت رفته تا ناخن هایت را کوتاه کنی، اما بار سوم حبه انگور از صدای زنگ در ترسید و در را باز کرد. گرگ هرسه آن ها را به خانه اش برد و خورد، سپس مشغول تماشای فیلم های خون آشامی شد. مامان بزی وقتی به خانه برگشت و در خانه را باز دید ماجرا را فهمید، نقشه ای کشید و به آرایشگاه رفت تا شاخ ها و ناخن هایش را تیز کند و ... .این اثر برای گروه سنی ب مناسب می باشد.
برشی از متن کتاب
خیلی وقت ها توی خانه هم خوش می گذرد، به شرط این که گرگ به سراغتان نیاید. روزی که بز زنگوله پا به صحرا رفته بود، دو تا پسر و یک دخترش توی خانه تنها بودند، شنگول و منگول و حبه ی انگور! و گرگه تصمیم گرفت که برود و بخوردشان! اما باید طوری لباس می پوشید و گریم می کرد که به نظر بیایدگرگ نیست، برای گرگه کاری نداشت! آخر آقای گرگ بازیگر بود «زینگ، وا کنید، منم، مادرتان، غذا آورده ام برایتان!» شنگول که داشت شمشیر بازی می کرد گفت: «آقای هنرپیشه! یادت رفته دست هایت را رنگ کنی! تو مامان ما نیستی!» گرگه دست هایش را سفید کرد و برگشت. «زینگ! زینگ! منم، مادرتان! علف آورده ام برایتان!» منگول که داشت کتاب می خواند گفت: «گرگه یادت رفته ناخن های پایت را بگیری! تو مامان ما نیستی!» گرگه ناخن هایش را هم گرفت. توی آینه سرتاپایش را نگاه کرد و برای سومین بار، با دهان آب افتاده و شکم گرسنه رفت جلوی خانه بز زنگوله پا! «زییییینگ ....» حبه ی انگور که داشت توی کیف برادرهایش را یواشکی نگاه می کرد، از صدای زنگ ترسید و پرید و در را باز کرد. گرگه حبه ی انگور را با دندان گرفت و شنگول را با این دست و منگول را با آن دست. تا رسید خانه، آن ها را خورد و نشست به خوردن چیپس و ماست و دیدن فیلمهای خون آشامی! بزک زنگوله پا وقتی برگشت، از در باز فهمید چه اتفاقی افتاده. داشت از حال می رفت که چشمش افتاد به کتاب نیمه کاره مانده ی منگول و شمشیر پلاستیکی شنگول. کتاب و شمشیر پلاستیکی را برداشت و رفت آرایشگاه ....
نویسنده
" حدیث لزر غلامی " نویسنده، شاعر، فیلمنامه نویس، عضو سه دورهی هیأت مدیره ی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان متولد 1360 است. او اولین داستان ش را در سن 11 سالگی نوشت. از آن به بعد سروش نوجوانان به یکی از پاتوق های هفتگی او تبدیل شد. در 14سالگی پایش به برنامه ی تلویزیونی جنگ آفتاب باز شد. در سال 1378 وارد دانشگاه شد و در رشته ارتباطات، شاخه روزنامه نگاری در دانشگاه علامه طباطبایی تحصیل کرد. در همین ایام کار روزنامه نگاری را هم به صورت حرفهای و در روزنامه صبح امروز ادامه داد. از او بیش از بیست و پنج جلد کتاب داستان و شعر برای کودکان، نوجوانان و بزرگسالان منتشر شده که بعضی از آن ها " قوقولی غوغول "، مجموعه کتاب های " دوستت دارم " و " اگر زن نبودم، قطار بودم " هستند. اولین رمان کودکش، " روبی "، برندهی لوح زرین و دیپلم افتخار از جشنواره ی کتاب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شد. او برای تلویزیون و سینما فیلمنامه می نویسد و این روزها سرپرستی نویسندگان انیمیشن گیگول (دایرهالمعارف انیمیشنی کودکان و نوجوانان) را به عهده دارد و در دفتر خدمات تخیلی مداد بنفش به تولید کتاب، انیمیشن و اپلیکیشن برای بچهها مشغول است.
(شیرین ترین قصه های ایران) نویسنده: حدیث لزرغلامی تصویرگر: آمنه اربابون انتشارات: شهرقلم
نظرات کاربران درباره کتاب بز زنگوله پا و گرگ بازیگر (شیرین ترین قصه های ایران)
دیدگاه کاربران