درباره کتاب مرگ بالای درخت سیب
روباه پیری به همراه همسرش در زیر درخت سیبی زندگی می کند. روزی او یک راسو را شکار می کند و راسو به او قول می دهد که اگر او را آزاد کند او هر جادویی که روباه بخواهد به کار می برد که هرگز باطل نخواهد شد، مگر این که روباه بخواهد.
روباه از راسو می خواهد که هر موجود زنده ای که از درخت سیب بالا رفت به شاخه های آن بچسبد. البته به غیر از زنبور ها. سال ها گذشت تا اینکه یک روز روباه مرگش را می بیند و از او در خواست می کند که قبل از مرگ آخرین سیب باقی مانده بر روی درخت را بخورد و از آن جایی که پیر است مرگ از درخت بالا برود و سیب را برایش بچیند.
مرگ قبول می کند و بعد از چیدن و انداختن سیب به درخت می چسبد و روباه از این موضوع خوشحال می شود. بعد از سال ها روباه پیرتر می شود و یک روز همسرش را از دست می دهد.
فرزندان او همگی پیر شده اند و نوه های او صاحب فرزند شده اند. او دیگر روباه های جنگل را نمی شناسد و زندگی برایش بی معنی شده است تا این که ...
نظرات کاربران درباره کتاب مرگ بالای درخت سیب
دیدگاه کاربران