کتاب لوک خوش شانس 4 (بازگشت هفت تیرکش)

کتاب بازگشت هفت تیرکش نوشته ی موریس و گوسینی و ترجمه ی سحر حسینی میلانی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

کتاب جلد چهارم از مجموعه ی لوک خوش شانس است. این مجموعه به صورت کمیک استریپ تهیه و چاپ شده است. کمیک استریپ ها کتاب هایی هستند که غالب صفحات آن را عکس ها تشکیل داده اند و در زیر و یا مابین عکس ها متن هایی ساده و اکثراً کوتاه نوشته شده است. خواننده با دیدن تصاویر و دنبال کردن آن ها و خواندن متون پی به موضوع کتاب و داستان می برد. این کتاب ها در سرتاسر جهان طرفداران بسیاری در بین اقشار مختلف دارند. بیشترکمیک استریپ ها از روی انیمیشن های شناخته شده نوشته می شوند و تصاویر کتاب با انیمیشن مربوطه یکی هستند. از این جهت خواندن این دست کتاب ها برای خواننده شیرین و خاطره انگیز است. شخصیت  اصلی کتاب " لوک خوش شانس " که یک کابوی و مامور دولتی است. این مجموعه ی دوست داشتنی و طنز دارای کارکترهایی جدی، عصبی، خونسرد و گاهی خنگ است که در کنار یکدیگر داستان های خنده داری به وجود می آورند. در این جلد چند ماجرا که برای لوک اتفاق می افتد را می خوانیم، و می بینیم زمانی که آمریکا پس از جنگ های داخلی دچار هرج و مرج شده است. در غرب تعداد زیادی از هفت تیرکش ها ترس و وحشت ایجاد کرده اند. در همین زمان لوک خوش شانس در نزدیکی شهر " نوگت گولش " با مردی به نام " جان اسمیت " آشنا می شود و هر دو با هم وارد شهر می شوند. مردم شهر به افتخار سالروز استقلال شهرشان مسابقه ی سوارکاری ترتیب داده اند. این دو سوارکار نیز تصمیم می گیرند تا در این مسابقه شرکت کنند. اسمیت از سرعت اسب لوک متعجب می شود و تصمیم می گیرد آن را بدزدد. اسمیت با زدن رنگ مشکی به اسب لوک در مسابقه شرکت می کند. لوک به دنبال اسبش، جولی می گردد و در اواسط مسابقه پی می برد که اسمیت آن را دزدیده است و ...کتاب برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

پس از جنگ های داخلی آمریکا سراسر آن کشور دچار هرج و مرج شد. در غرب تعداد زیادی از ماجراجوهای بی رحم، ترس و وحشت ایجاد کردند... داستان ما در همین زمان اتفاق می افتد که در غرب وحشی تنها راه زنده ماندن مهارت داشتن در تیر اندازی بود. به به این بوی معرکه که به مشامم میرسد از کجاست؟ سلام غریبه قهوه تان بوی خیلی خوبی می دهد! سلام اجازه دارم خودم را معفی کنم؟ اسمیت ... جان اسمیت... مرا جان مردم دوست هم صدا می زنند جون خیلی مهربان هستم... اگر هرکدام از این شکاف های روی قنداق تفنگت نشانه ی کشتن کسی باشد اسم مناسبی برایت انتخاب کرده اند! اشتباه نکن ... من این تفنگ را پیدا کرده ام. خوب هم بلد نیستم ازش استفاده کنم! اوه با اینکه مبتدی هستی ولی خیلی خوب شلیک کردی! تصادفی بود! مثل اینکه در نوگت گولش خبرهایی است بریم سر و گوشی آب بدیم!    

نویسنده: موریس - گوسینی مترجم: سحر حسینی میلانی انتشارات: پیدایش