کتاب لوک خوش شانس 3 (غرب وحشی وحشی)

کتاب غرب وحشی وحشی نوشته ی موریس و گوسینی و ترجمه ی محمود مزینانی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است.

کتاب جلد سوم از مجموعه ی لوک خوش شانس است. این مجموعه به صورت کمیک استریپ تهیه و چاپ شده است. کمیک استریپ ها کتاب هایی هستند که غالب صفحات آن را عکس ها تشکیل داده اند و در زیر و یا مابین عکس ها متن هایی ساده و اکثراً کوتاه نوشته شده است. خواننده با دیدن تصاویر و دنبال کردن آن ها و خواندن متون پی به موضوع کتاب و داستان می برد. این کتاب ها در سرتاسر جهان طرفداران بسیاری در بین اقشار مختلف دارند. بیشترکمیک استریپ ها از روی انیمیشن های شناخته شده نوشته می شوند و تصاویر کتاب با انیمیشن مربوطه یکی هستند. از این جهت خواندن این دست کتاب ها برای خواننده شیرین و خاطره انگیز است. شخصیت های اصلی کتاب " لوک خوش شانس " که یک کابوی و مامور دولتی است. این مجموعه ی دوست داشتنی و طنز دارای کارکترهایی جدی، عصبی، خونسرد و گاهی خنگ است که در کنار یکدیگر داستان های خنده داری به وجود می آورند. در این جلد داستان مهاجرت افراد به سرزمین های غربی آمریکا که در آن زمان بکر و دست نخورده بودند به چاپ رسیده است. برخی از آن ها در جستجوی طلا و بعضی دیگر برای پیدا کردن آزادی به این مناطق می رفتند. این مهاجران برای عبور از وسط این سرزمین های وحشی باید راه های طولانی را پشت سر می گذاشتند. آن ها برای این سفر گروه هایی تشکیل می دادند و با کاروان های سرپوشیده به راه می افتادند. روزی یکی از این کاروان ها وارد شهر کوچک " گالت " محل زندگی لوک شد. مسئول کاروان آقای " بوستون " با نگهبان کاروان " فرانک مالونه " جر و بحث می کردند. نگهبان درخواست 1000 دلار بیشتر از توافق قبلی شان برای عبور کاروان از میان سرزمین های غربی می کند. مالونه، بوستون را تهدید به مرگ می کند. در این زمان لوک دخالت کرده و جان بوستون را نجات می دهد. بوستون بعد از شناختن لوک خوش شانس او را به شام دعوت می کند و از او درخواست می کند تا به کاروان آن ها برای عبور از سرزمین های غرب وحشی کمک کند. لوک که به تازگی از سفری طولانی برگشته ابتدا با پیشنهاد بوستون مخالفت می کند، اما با اصرار اعضای کاروان راضی می شود آنان را همراهی کند. زندگی در کاروان ها جریان دارد. آن ها آرایشگاه و مدرسه نیز دارند. در مسیر کاروان اتفاقات بسیار مهیجی در انتظار شان است ....کتاب برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 

برشی از متن کتاب

نیروی مقاومت ناپذیر ساکنان مناطق شرقی ایالات متحده آمریکا را به طرف سرزمین های غربی آن می کشاند که سفید پوستان به تازگی آنها را فتح کرده بودند. بعضی از آنها در جستجوی طلا به غرب می رفتند و برخی دیگر هم در آن سرزمین های وحشی و دست نخورده در جستجوی آزادی بودند. آنها فکر می کردند که علف های سرزمین های غربی سبزتر و آسمانش آبی تر است. این مهاجران برای عبور از وسط این سرزمین پهناور و وحشی باید راهی طولانی را پشت سر می گذاشتنند. آنها برای این سفر خطرناک گروههایی را تشکیل می دادند و با کاروان هایی از گاری های سر پوشیده به راه می افتادند... یکی از کاروان های تازه وارد شهر کوچک ناتینگ گات شده است و مردم شهر سراسیمه و با هیاهو برای تماشای آنها بیرون ریخته اند. یه کاروان دارد می آید! بدوید مردم، مهاجران آمدند! اما جایی در نزدیکی آن همه هیاهو و سرو صدا .... ایست ! توقف می کنیم! آقای بوستون اگه 1000 دلار دیگه بهم ندی یک قدم هم از اینجا جلوتر نمی برمتان! فرانک مالونه تو یه دزد سرگردنه ای! قبل از اینکه راه بیفتیم تمام پولت را دادم که مارا ببری کالیفرنیا! ....

نویسنده: موریس - گوسینی مترجم: محمود مزینانی انتشارات: پیدایش