درباره کتاب کیمیای محبت اثر محمد محمدی ریشهری
کتاب "کیمیای محبت" از دسته کتابهای خاطرات و زندگینامه، دربارهی سرگذشت واقعی "شیخ رجبعلی خیاط" روایت میکند. "رجبعلی نکوگویان" در سال 1262 چشم به جهان گشود؛ او متولد تهران و ساکن خیابان مولوی بود و تا آخر عمر در همان منزل پدری سکونت داشت. رجبعلی مردی مهربان، دلسوز و متین بود که پدرش "مشهدی باقر" نام داشت، رجبعلی در سن دوازده سالگی، با سوگ از دست دادن پدرش مواجه شد.
وی به جهت امرار معاش و گذران زندگی به خیاطی میپردازد و از همین رو به شیخ "رجبعلی خیاط" معروف میگردد. پس از ازدواج صاحب پنج پسر و چهار دختر میشود که از قضا یکی از دخترانش را در همان کودکی از دست می دهد. وی به هیچ وجه در عالم سیاست نبود، اما با رژیم پهلوی و سیاستمداران حاکم آن به شدت مخالف بود و از سویی دیگر پایبند به احکام شریعت و مقلد "سید محمد حجت کوه کمری" بود.
مردم "رجبعلی خیاط" را از عارفان و اهل باطن می دانستند و حتی گفته می شد که او توانایی شناسایی باطن افراد را داشت و به اصطلاح شیعی صاحب چشم برزخی بود. مولف، زندگی نامه ی سراسر آموزنده ی او را بر اساس مصاحبه ها و نقدهای بیان شده از جانب مریدان و نزدیکان وی، با بیانی ساده و روان به رشته ی تحریر در آورده و هم چنین به جهت بهره مندی هرچه بیش تر و مفید تر مطالب، هنگام بازگویی رویدادها و وقایع، به متون قرآن و احادیث مختلف استناد می کند.
بخشی از کتاب کیمیای محبت اثر محمد محمدی ریشهری
غذای شیخ
جناب شیخ، در پی غذاهای لذیذ نبود. بیش تر وقت ها از غذاهای ساده ای مثل سیب زمینی آب پز و فرنی استفاده می کرد. سر سفره، رو به قبله و دو زانو می نشست و با حالتی خمیده، غذا می خورد. گاهی هم بشقاب را به دست می گرفت. همیشه غذا را با اشتهای کامل می خورد و گاهی مقداری از غذای دست نزده ی خود را در بشقاب یکی از اطرافیان که دستش می رسید، می ریخت. هنگام خوردن غذا حرف نمی زد و دیگران هم به احترام ایشان، سکوت می کردند.
اگر کسی او را به میهمانی دعوت می کرد، با توجه، قبول یا رد می کرد. با این حال، بیش تر وقت ها دعوت دوستان را رد نمی کرد.
از غذای بازار پرهیز نداشت. اما از تاثیر خوراک در روح انسان غافل نبود و برخی دگرگونی های روحی را ناشی از غذا می دانست. یک بار که با قطار به مشهد می رفت، در راه احساس کوری باطن کرد. متوسل شد. پس از مدتی به او فهماندند که این تاریکی باطن، در نتیجه ی استفاده از چای قطار بوده که با بی مبالاتی درست شده است.
داستان عمو جلال
آقای محمد نکوگویان، فرزند جناب شیخ، می گوید: ما یک عمو داشتیم به نام جلال که سید بود. به او «عمو جلال» می گفتیم. داستانش این بود که این سید جلال را پدرم از بچگی آورده و بزرگ کرده بود. خود عمو جلال برای ما تعریف می کرد و می گفت: شیخ مرا بزرگ کرد و به من زن داد. فردای شب عروسی رفتم در اتاق ایشان و گفتم: داداش! برایم زن گرفتی، دستت درد نکند! ولی من «کار» ندارم. پولی هم ندارم که به دنبال کاسبی بروم. چه کنم؟ شیخ، دست کرد توی جیبش، یک تکانی داد و مقداری پول درآورد و گفت:
برو با این پول، کاسبی کن!
عمو جلال گفت: من رفتم و با همان پول، کاسب شدم.
ما تا مدت ها نمی دانستیم که او عموی واقعی ما نیست.
مسافرتی برای گفتن یک نکته
آیت الله فهری، از مرحوم حاج غلام قدسی نقد کردند: سالی جناب شیخ به کرمانشاه آمد. یک روز به من فرمود: «به منزل سردار کابلی برویم».
رفتیم و نشستیم. من، جناب شیخ را معرفی کردم و مدتی به سکوت گذشت. مرحوم سردار کابلی فرمود: جناب شیخ! چیزی بفرمایید استفاده کنیم.
جناب شیخ فرمودند: به کسی که اعتمادش به معلومات و مکتسبات خودش بیش از اعتمادش به فضل خداست، چه بگویم؟!
مرحوم سردار کابلی که ساکت نشسته بود، عمامه اش را از سر برداشت و روی کرسی گذاشت و سرش را آن قدر به دیوار کوبید که من دلم به حالش سوخت و خواستم مانع شوم. شیخ نگذاشت و گفت: ...من تا این جا آمده ام که این حرف را به او بگویمو برگردم!
هزار بار استغفار کن
آقای حسین نکوگویان از فرزندان شیخ، نقل می کند: شخصی بود از اهالی هندوستان به نام «حاج محمد»، که هر ساله یک ماه می آمد ایران. ایشان یک بار در راه مشهد، برای نماز، از قطار پیاده می شود و در گوشه ای به نماز می ایستد...
کتاب کیمیای محبت (یادنامهی مرحوم شیخ رجبعلی خیاط «نکوگویان») اثر محمد محمدی ریشهری توسط انتشارات دارالحدیث به چاپ رسیده است.
فهرست
پیش گفتار
بخش یکم: ویژگی ها
فصل یکم: زندگی
فصل دوم: کار
فصل سوم: ایثار
فصل چهارم: تعبد
فصل پنجم: اخلاق
فصل ششم: انتظار فرج
فصل هفتم: شعر
فصل هشتم: سیاست
بخش دوم: تحول
فصل یکم: تربیت الهی
فصل دوم: امدادهای غیبی
فصل سوم:کمالات معنوی
بخش سوم: سازندگی
فصل یکم: روش سازندگی
فصل دوم: اساس خودسازی
فصل سوم: کیمیای سازندگی
فصل چهارم: اخلاص اولیای خدا
فصل پنجم: ذکر اولیای خدا
فصل ششم: نیایش اولیای خدا
فصل هفتم: احسان اولیای خدا
فصل هشتم: نماز اولیای خدا
فصل دهم: حج اولیای خدا
فصل یکم: بیم اولیای خدا
بخش چهارم: وفات
فصل یکم: وفات شیخ رجبعلی خیاط
فصل دوم: وفات آیت الله حجت
فصل سوم: وفات آخوند تربتی
بخش پنجم: برخی مربیان و شاگردان جناب شیخ
فصل یکم: مربیان
فصل دوم: شاگردان (بر اساس تاریخ تولد)
تصاویر
فهرست ها
- یادنامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان)
- نویسنده: محمد محمدی ریشهری
- انتشارات: دارالحدیث
نظرات کاربران درباره کتاب کیمیای محبت | محمد محمدی ریشهری
دیدگاه کاربران