کتاب در مهد کودک نوشته ی نیکولا اسمی و ترجمه ی حسین فتاحی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
این کتاب جلد اول از مجموعه ی اولین تجربه های تو می باشد. در این جلد پسر کوچکی به نام " فردی " می خواهد به مهد کودک برود. او کمی نگران است و نمی داند مهد کودک چطور جایی است. در ابتدای ورود با خانم مربی برخورد می کند. او در مهد نقاشی می کشد، با بچه ها بازی می کند و به قصه ای که خانم مربی برایشان تعریف می کند، گوش می دهد و ...
در هر جلد از این مجموعه به اولین تجربیات یک کودک در زمینه های مختلف زندگی شخصی و اجتماعیش پرداخته می شود. مثل اولین باری که به دندان پزشکی می رود، اولین باری که به مهد کودک یا مدرسه می رود و یا اولین باری که به استخر یا آرایشگاه می رود. مواجه با دنیایی جدید که کودکان نسبت به آن ها شناختی ندارند، گاهی برای آن ها ایجاد استرس و نگرانی می کند و یا باعث به وجود آمدن سوالات متعدد می گردد. والدین می توانند با خواندن این کتاب ها برای کودکان شان از زبان دیگر کودکان هم سن آن ها، فرزندان شان را با محیط های مختلف آشنا کنند و به بسیاری از سوالات آن ها پاسخ دهند.
تصاویر کتاب که بخش عمده ی آن را تشکیل داده، بسیار جالب و زیبا طراحی شده است. کتاب برای گروه سنی الف می باشد.
برشی از متن کتاب
اولین روزی بود که می خواستم به مهدکودک بروم. مامان دستم را گرفت و مرا به مهدکودک برد. نمیدانستم مهد کودک چطور جایی است. برای همین کمی نگران بودم. اما خرسی میترسید. مامانم مرا به خانم مربی سپرد و خودش خداحافظی کرد و رفت. قرار شد بعد از ظهر بیاید و مرا به خانه ببرد. من هم رفتم تا لباسم را به چوب لباسی آویزان کنم. خرسی، بیا برویم آب بازی کنیم. فردی تو هم بیا و با ما بازی کن. خانم مربی گفت: «بچه ها دلم میخواهد نقاشی های قشنگی بکشید.» من هم قلمو و رنگ برداشتم تا نقاشی زیبایی بکشم. حالا وقت بازی بود. خانم مربی ما را به زمین بازی برد. من اول از همه از پله های سرسره بالا رفتم و سر خوردم پایین. بعد از بازی به کلاس برگشتیم. خانم مربی می خواست برایمان قصه بخواند. ما نشستیم و خانم مربی شروع کرد به خواندن قصه. قصه ی قشنگی بود. باز هم بازی! حالا می توانستیم هر بازی که دوست داریم بکنیم. من سه چرخه سوار شدم. خرسی را هم سوار کردم. اما دوتی خسته بود و خوابش برد. دیگر ظهر شده بود. خانم مربی گفت: «بچه ها لباس هایتان را بپوشید و آماده شوید. مامان ها منتظرند.» وقتی جلوی در رسیدم مامان منتظر ایستاده بود. دویدم توی بغلش و گفتم: «خیلی خوش گذشت، مامان جون!»
- معرفی شده در کتاب نامه ی رشد آموزش و پرورش
- از سری کتاب های بنفشه
- نویسنده: نیکولا اسمی
- مترجم: حسین فتاحی
- انتشارات: قدیانی
نظرات کاربران درباره کتاب اولین تجربه های تو 1 (در مهد کودک)
دیدگاه کاربران