درباره کتاب بایکوت اثر علی قاضی نظام
کتاب بایکوت اثر زیبا و خواندنی از دسته کتابهای شعر فارسی است که دربرگیرندهی اشعار بسیار جذاب و گیرای شاعر جوان و پرطرفدار "علی قاضی نظام" میباشد. وی تحصیلات خود را در رشتهی کامپیوتر گذرانده و هم اکنون به عنوان مشاورهی تحصیلی فعالیت میکند؛ قاضی نظام خود را شاعر ندانسته و اشعارش را تنها، دل نوشتههایی تلقی میکند که از قلب و روحش جاری شده و بر روی کاغذ به رشته ی تحریر درآمده است.
هم اکنون، اشعار بی نظیر و پرنفوذ "بایکوت" در بسیاری از کانال ها و گروههای ادبی شبکههای اجتماعی دست به دست چرخیده و مورد توجه ویژه ی جوانان قرار گرفته است. به طوری که، کم تر کسی پیدا می شود که این اشعار را نشنیده و از آن لذت فراوان نبرده باشد. اثر حاضر، سرشار از حس عاشقانه و دلتنگیهای ناشی از آن میباشد که بسیار فوقالعاده، زیبا و تاثیرگذار بیان شده، تا حدی که ذهن و روح مخاطب را به دنیای زیبای خیالی و شاعرانهی خود وارد کرده، لذتی وصف ناشدنی را برایش پدیدار میسازد و در نهایت، او را مشتاقانه تا پایان با خویش همراه ساخته و لحظاتی پر از احساس عاشقی و رویایی برایش خلق می کند.
کتاب بایکوت اثر علی قاضی نظام توسط انتشارات 360 درجه به چاپ رسیده است.
فهرست
چشمانت
تمام گنجشکان شهر،
منتظر باز شدن چشمانت هستند!
می شود پروازشان را به تاخیر نیندازی؟
عزیز نداشته ام...
عزیز نداشته ام؛
اندکی صبر...
نوبت ما هم می شود!
می رسد وقت عاشقی کردنمان...
به رخ می کشیم تمام دوست داشتنمان را...
نوبت بازی آن هاست فعلا
بیا بنشینیم و تماشایشان کنیم!
تو خاص باش...
کوچه و خیابان
پر شده از آدم هایی که
دیگر لازم نیست برای داشتنشان تلاش کنی
اشاره ای کافی ست!
تو اما «خاص» باش...
یک «خاص» دست نیافتنی
علامت سوال
همان روز اول که آشنا شدیم
قرار گذاشتیم که اگر روزی
زبانمان لال
زبانمان لال
زبانمان لال
خواستیم جدا شویم، همه چیز دوستانه اتفاق بیفتد
که فردا روزی اگر اتفاقی یک دیگر را در خیابان دیدیم،
مسیرمان را کج نکنیم...
و عجب قرار شیرین تلخی بود!
مگر می شود کسی را که تا دیروز برایش می مردی، رهایش کنی به امان خدا؟!
اما قرارمون بود...
میدانی؛ اولش همه چیز قشنگ است
شاعرانه، عاشقانه
هیچ پایانی را تصور نمی کنیم، همه ی قول و قرارها رویایی...
اما به چشم بهم زدنی می بینی
تصورت، با ایده آل ات زمین تا آسمان فاصله دارد...
تو می مانی و یک عمر پاسخ دادن به سوالاتی که
جواب هیچ کدامش را نمی دانی...
حالا پشت میز همیشگی کافه ی دوست داشتنی مان
منتظرم تا برای آخرین بار ببینمش
و آهنگی که پخش می شود و می دانم
تا آخر عمر می شود بلای جانم...
«قصه ی ما تموم شده، با یه علامت سوال»
عشق همه چیز را خراب می کند
جلوی پای بعضی ها باید یک خط بکشیم
بگوییم:
ببین فلانی جانم
من شب تا صبح
به تو فکر می کنم...
من عکس هایت را روزی هزاران بار زیر و رو می کنم
من جای تو هم در کافه ها قهوه می نوشم
من نگرانت می شوم
خلاصه در یک کلام،
برایت جانم را می دهم
تو اما از این خط جلوتر نیا
من تو را با فاصله دوست دارم
من به این دوست داشتن عادت کرده ام
باور کن عشق، همه چیز را خراب می کند!
شروعم کن
دوست داشتنم را به تعویق نیانداز!
من همان شنبه ای هستم
که سال ها برایش برنامه داشتی!
شروعم کن!
تمام بلاتکلیفی...
بودت یک جور...
نبودنت یک جور...
با تو
تمام بلاتکلیفی ها را تجربه کردم!
چهارخانه
عاشق پیراهن چهارخانه ی مردانه بود!
روبروی ویترین مغازه ها می ایستادیم و برایم انتخاب می کرد...
چشم بسته سلیقه اش را قبول داشتم
قرار بود یک یادگاری بدهیم به یک دیگر؛
یکی از چهارخانه هایم را خواست که هر وقت تن می کردم
تا ساعت ها قربان قد و بالایم می رفت
انتخاب خودش هم بود...
یک روز برایم عکسی فرستادکه دیدم لباسم را تن کرده و
آستین هایش را مثل خودم تا آرنج بالا زده و
لبخند لعنتی اش را هم چاشنی عکس کرده...
می گفت دلم نمیاد زیاد بپوشمش
مبادا بوی عطر تلخ مردانه ات از روی لباس بپرد!
می گفت چهارخانه هایت را که تن می کنم
امنیت تام وجودم را می گیرد
حالا سال هاست که ندارمش
دلیلش مهم نیست
مهم تمام چهارخانه هایی ست،
که دیگر صاحب خانه ندارد!...
- شاعر: علی قاضی نظام
- انتشارات: 360 [سیصد و شصت] درجه
نظرات کاربران درباره کتاب بایکوت | علی قاضی نظام
دیدگاه کاربران