کتاب هانی همه چی دان (فسقلی ها 9)

کتاب هانی همه چی دان جلد نهم از مجموعه کتاب های فسقلی ها نوشته ی تونی گراس، ترجمه ی محمدرضا مهرافزا و بازنوشته ی شکوه قاسم نیا توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

" هانی " یک پسر بچه ی بازیگوش است که فکر می کند همه چیز را می داند و خیلی باهوش است. او همیشه سعی می کند دانایی خود را به دیگران هم اثبات کند. این کار او اغلب اوقات برای دیگران مشکلاتی را بوجود می آورد. مثل روزی که او برای بازدید به موزه رفته بود و در آن جا با یک گروه بازدید کننده همراه شد. این حس دانایی او باعث شد که مشکلاتی را برای خود و راهنمای گروه بازدید کننده بوجود آورد...

داستان های این مجموعه با زبانی ساده و قابل فهم، اشاره به مسائل تربیتی و اجتماعی کودکان دارد. شخصیت اصلی هر یک از داستان های این کتاب دختر یا پسر کوچولویی است که یک رفتار زشت و یا عادت منفی در خود دارد که در پایان داستان متوجه رفتار اشتباه خود می شود. چهار جلد از این مجموعه داستان ها در پایان کتاب فارسی دوره ی دبستان به عنوان کتاب مناسب برای کودکان معرفی شده است. مجموعه ی 30 جلدی فسقلی ها برگزیده ی کتاب برتر ششمین، هشتمین، دهمین و یازدهمین دوره ی جشنواره ی کتاب آموزشی رشد می باشد.

 

برشی از متن کتاب

" هانی " از ان بچه هایی بود که فکر می کنند خیلی باهوشند و همه چیز را می دانند. او یک روز به موزه رفت و با یک گروه بازدید کننده همراه شد. راهنمای موزه، گروه را راهنمایی می کرد. قسمت های مختلف موزه را به آن ها نشان می داد، و هرچه را که لازم بود برایشان می گفت. هانی تصمیم گرفت با راهنما همکاری کند تا دانایی خودش را به همه نشان دهد. راهنما گفت: خانم ها، آقایان! چیزی که می بینید یک لباس جنگی است. این لباس را در قدیم جنگجویان شجاع می پوشیدند. هانی حرف راهنما را قطع کرد و گفت: نخیر، این طور نیست! چیزی که می بینید یک کندوست. زنبورها از قسمت بالا وارد آن می شوند و از قسمت پایین، عسل را بیرون می دهند. راهنمای گروه چشم غره ای به هانی رفت. در قسمت دیگری از موزه راهنمای گروه گفت: خانم ها، آقایان! در طف چپ شما یک جسد مومیایی شده از مصر قدیم دیده می شود. این جسد مربوط به 4000 سال پیش است. هانی فوری گفت: اشتباه می کنید! این یک عروسک خیلی بزرگ است که پرستاران برای آموزش کمک های اولیه از آن استفاده می کردند. راهنمای گروه با عصبانیت به هانی نگاه کرد. در قسمت بعدی راهنما گفت: توجه کنید! این یک لوکوموتیو است که در قرن نوزدهم ساخته شده است. هانی گفت: نخیر، این یک ساز است. اگر از قسمت بالای آن فوت کنیم، صدای آهنگ بلند می شود. راهنما،گروه را به تماشای قسمت دیگری از موزه برد. در این قسمت، هانی یک سطل آشغال بزرگ دید. به طرف آن رفت و با صدای بلند گفت...

• برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
• از سری کتاب های بنفشه
• نویسنده: تونی گراس
• بازنوشته ی: شکوه قاسم نیا
• ترجمه ی: محمدرضا مهرافزا
• انتشارات: قدیانی