کتاب ددی دست و پا چلفتی (فسقلی ها 6)

درباره کتاب ددی دست و پا چلفتی

" ددی " تو انجام دادن کارها واقعا دست و پا چلفتی بود. زمانی که می خواست کاری انجام بدهد و یا حتی موقع راه رفتن به این طرف و آن طرف می خورد و خودش را زخمی می کرد یا باعث خراب شدن وسیله ای می شد. پدر همیشه او را نصیحت می کرد و می گفت باید تمام سعی خود را بکند که بی عرضه نباشد و او هم تصمیم گرفت به حرف پدر گوش کند و تمام تلاش خود را بکند او فکر کرد دلیل دست و پا چلفتی بودنش این است که بیشتر وسیله ها بر سر راه او می باشند بنابراین بهترین کار جمع کردن این وسیله ها از سر راهش بود...

به نظر شما ددی در انجام این کار موفق خواهد شد؟ آیا راه حلی که او برای حل کردن مشکلش در نظر گرفته راهی درست می باشد؟

داستان های این مجموعه با زبانی ساده و قابل فهم، اشاره به مسائل تربیتی و اجتماعی کودکان دارد. شخصیت اصلی هر یک از داستان های این کتاب دختر یا پسر کوچولویی است که یک رفتار زشت و یا عادت منفی در خود دارد که در پایان داستان متوجه رفتار اشتباه خود می شود. چهار جلد از این مجموعه داستان ها در پایان کتاب فارسی دوره ی دبستان به عنوان کتاب مناسب برای کودکان معرفی شده است. مجموعه ی 30 جلدی فسقلی ها برگزیده ی کتاب برتر ششمین، هشتمین، دهمین و یازدهمین دوره ی جشنواره ی کتاب آموزشی رشد می باشد.

بخشی از کتاب ددی دست و پا چلفتی

" ددی " دختر بی عرضه ای بود. وقت راه رفتن به در و دیوار می خورد و خودش را زخمی می کرد. یا این که پا روی چیزی می گذاشت و آن را خراب می کرد. یک روز پدر ددی توی اتاق نشسته بود. در باز شد و ددی با قیافه ی مسخره ای وارد شد. یک ظرف خالی روی سرش بود، درست مثل یک کلاه. پدر آهی کشید و گفت: باز هم که دسته گل به آب داده ای ددی! تو کی می خواهی درست شوی؟ این قدر بی عرضه نباش، دختر جان! ددی می خواست به حرف پدر گوش کند اما نمی دانست چطوری بنابراین شروع کرد به قدم زدن و فکر کردن. ناگهان پایش به راکت تنیس گیر کرد و با سر به زمین افتاد. پدر مجبور شد او را پیش دکتر ببرد، و برای چندمین بار نصیحتش کند. ددی دیگر از دست خودش خسته شده بود او تصمیم گرفت آخرین تلاشش را بکند تا جلوی خرابکاری های خودش را بگیرد. پس دست به کار شد اول از همه راکت تنیس را از سر راه برداشت. آن را برد تا توی کمدش بگذارد. توی کمد پر از اسباب بازی و کتاب بود. ددی راکت تنیس را هم توی کمد جا داد. وقت بیرون رفتن از اتاق نزدیک بود پایش را روی کفش اسکیت بگذارد، که نگذاشت! نفسی به راحتی کشید و گفت: شانس آوردم! بعد هم کفش را برداشت و برد توی کمد انداخت. سر راه، یک عنکبوت بزرگ با تار بلندش جلوی چشمش را گرفت. ددی هول شد و خودش را کنار کشید. دستش به میز کوچک وسط اتاق خورد. گلدان قدیمی که هدیه ی عروسی مادرش بود، از روی میز سر خورد و...

کتاب ددی دست و پا چلفتی جلد ششم از مجموعه کتاب های فسقلی ها نوشته ی تونی گراس، ترجمه ی محمدرضا مهرافزا و بازنوشته ی شکوه قاسم نیا توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

• برای پیش دبستانی ها و سال های اول و دوم
• از سری کتاب های بنفشه
• نویسنده: تونی گراس
• بازنوشته ی: شکوه قاسم نیا
• ترجمه ی: محمدرضا مهرافزا
• انتشارات: قدیانی