کتاب خانم آلای شلخته

کتاب خانم آلای شلخته از مجموعه‌ی مهارت های زندگی نوشته‌ی آنیتا یارمحمدی از سوی انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

خانم آلا زن مهربان خوشرویی است که مجری تلویزیون می باشد. او با این که شخصیت دوست داشتنی دارد اما بسیار شلخته و نامنظم است اما خودش به این اوضاع به هم ریخته عادت کرده. خانه‌ی خانم آلا همیشه ریخت و پاش و به هم ریخته است. توی خانه‌ی خانم آلا هیچ چیزی سر جای خودش نیست. او هر روز صبح بعد از بیدار شدن باید کلی دنبال جوراب و برس و لباس هایش بگردد و همیشه کلی سرویس اداره را معطل می کند. او تازگی ها مجری یک برنامه در مورد حفظ محیط زیست شده و مجبور است درباره‌ی پاکیزگی، استفاده‌ی کمتر از وسایل برقی، جلوگیری از هدر رفتن آب و خیلی چیزهای دیگر که به نظرش بی اهمیت هستند، کلی حرف های کارشناسانه بزند؛ در حالی که خودش به هیچ کدام اعتقادی ندارد. وقتی قسمت آخر برنامه را اجرا می کند، خبردار می شود که مردم در خواست کرده‌اند گروه فیلمبرداری به خانه‌ی خانم آلا برود تا آن ها از نزدیک با نحوه‌ی زندگی او آشنا شوند. اما خانه‌ی خانم آلا که خیلی شلخته و نا مرتب بود! اگر گروه فیلمبرداری به خانه اش می رفتند، حتما آبرویش پیش آن ها و مردم می رفت! باید کاری می کرد که این اتفاق نیفتد، اما چه کاری؟؟

 

برشی از متن کتاب

خانم آلا اول صبحی حوصله‌ی هر چیزی را داشت غیر از تمیز کردن کتری سوخته اش. پس یک لیوان آب توی مایکروویو می گذاشت تا داغ شود. در همان فاصله هم بین مبل ها می دوید و مدام تصادف می‌کرد یا پایش به چیزی می گرفت تا وسایلش را پیدا کند؛ کتش، دامنش، برسش، جوراب هایش، کیف دستی اش. مایکروویو آن قدر بوق میزد و توی سر خودش می کوبید تا خانم آلا بالاخره سراغش می رفت. یک چای کیسه ای توی آب داغ لیوان می انداخت و بعد می رفت جلوی آینه، اسپری حالت دهنده‌ی مو را روی سرش خالی می‌کرد، دوباره برمی گشت توی آشپزخانه و چای کیسه ای را پرت می کرد همان جا، کنار خمیر دور پیتزای دیشب و لکه های خشک شده‌ی سس گوجه فرنگی و خردل و هول هولکی لیوان را سر می کشید و از خانه بیرون می رفت. برنامه‌ی هر روز صبح، به لطف ساعت کوکی بدبخت و البته سرویس اداره که دم در هی بوق می زد، همین بود. کلی دوندگی و در نهایت، حرکت به طرف استودیوی فیلمبرداری! آخر خانم آلا محبوب ترین مجری تلویزیونی شهرش بود. مردم به چهره‌ی تپلش در صفحه‌ی تلویزیون نگاه می کردند و با دیدن لبخند شاد و بی خیالش، اخم هایشان باز می شد. نگاه مهربان و صدای گرمش کلی آدم را پای تلویزیون می نشاند، فرقی هم نمی کرد چه برنامه را اجرا می کند، کسانی که از پشت شیشه‌ی تلویزیون تماشایش می‌کردند بی برو برگرد دوستش داشتند. اما این وسط یکی دو تا نکته هم بود: اول این که کارمند های تلویزیون هیچ کدام نمی فهمیدند چرا خانم آلا با آن همه مهربانی و خوش اخلاقی و خنده رویی، بیشتر وقت ها بوی بد می دهد و گریمور باید یک ساعت تمام با سر و کله‌اش ور برود و لباس هایش را مرتب کند و بهش عطر بزند؟...  

• از سری کتاب های نردبان
• نویسنده: آنیتا یارمحمدی
• تصویرگر: محبوبه یزدانی
• انتشارات: فنی ایران