محصولات مرتبط
کتاب مثل داش آکل نوشته علی اکبر یاغی تبار توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعه ای از "علی اکبر یاغی تبار" است که اشعار بسیار زیبایی را در بر دارد. اشعار این مجموعه در قالب های مختلفِ غزل، چارپاره، مثنوی، غزل و نیمایی سروده شده اند و هر کدام مضامین متفاوتی را به تصویر می کشند. "یاغی تبار" برخی از شعرهای این مجموعه را با الهام از شخصیت "داش آکل" اثر معروف "صادق هدایت" سروده است. برخی دیگر از اشعار رنگ و بوی اجتماعی به خود دارند و تعدادی از آن ها، عشق و دوست داشتن واقعی را برای مخاطب معنا می کنند. "یاغی تبار" در سرودن شعر، سبک خاص خودش را دارد و ترکیب سبک او با الهاماتی که از محیط پیرامونش دریافت کرده، "مثل داش آکل" را به مجموعه ای قابل تحسین، تبدیل نموده است. او شعر را با تمام وجودش می سراید و از آن جایی که "آن چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند" مجموعه ی حاضر از همان روزهای اولیه ی انتشار با اقبال بسیار خوبی مواجه شد و طرفداران زیادی پیدا کرد. این شاعر خلاق با ترکیبات بدیع و دل نشینی که در خط به خط اشعارش ایجاد کرده، کتاب حاضر را به مجموعه ای دوست داشتنی و خارق العاده تبدیل کرده که می توان چندین و چند بار آن را خواند و از خط به خط اشعارش نهایت لذت را برد.
برشی از متن کتاب
مثل «داش آکل» که برق چشم یک دختر به بادش داده باشد مثل یک «فرمان» که نارو خوردن از «قیصر» به بادش داده باشد ـ بغض دارم؛ بغض، چون مردی که بی رحمانه ترکش کرده باشی بدتر از آن، مثل فرزندی که یک مادر به بادش داده باشد بغض دارم؛ بغض از تصویر دنیایی که بی تو جای من نیست بغض دارم؛ مثل یک «باور» که یک «یاور» به بادش داده باشد مثل «دارا» یی که «اسکندر» شکارش کرده باشد درد دارد پشت سالاری که دست غدر همسنگر به بادش داده باشد حال من؟؟؟: حالِ غرورِ شاعرِ فحلی که شاگردِ عزیزش با سرآمد خواندنِ یک شاعرِ دیگر به بادش داده باشد شانه ام هم وزنِ نامِ خانه ام ویران و رنج آجین و زخمی است مثل یک کشور که ظلم حاکمی خودسر به بادش داده باشد شرمگاه مرده برمی خیزد؛ امّا برنخواهد خاست هرگز پشتِ گرمی که خیانت دیدن از همسر به بادش داده باشد حسِّ مافوقِ به سربازان خیانت کرده حسّ دردناکی است مثل ایمانی که کفرِ شخصِ پیغمبر به بادش داده باشد بغض دارم؛ بغض، هم سنگِ «برادرخوانده» یِ خودخوانده ای که نارفیقی، تحتِ نامِ نامیِ «خواهر» به بادش داده باشد شکّ ندارم که تو برمی گردی؛ امّا بر نخواهد گشت دیگر حرمتِ شعری که مدحِ یک ستم پرور به بادش داده باشد شانه یعنی مار؟؟ ...یا نه! مار یعنی شانه؟؟... تعبیر دقیقش ؟؟؟ شانه، یعنی هرچه یک هم گریه با خنجر به بادش داده باشد * قدم رنجه کن تا سرانجام کار مریدان پیر جنون را ببینی نخستین رکب خورده ی آخرین دست خون را ببینی به خاکم بیا تا به پادافره طالع سرنگون و دل غرق خونم فرارستن این همه لاله ی واژگون را ببینی... فآمّا من ازپیش از آغاز خلقت خمار تو بودم رکب خورده ی آخرین دست خون قمار تو بودم سه ده قرن قبل از ازل بود و از هر دو بیعت گرفتند تو بیعت شکستی و من تاابد سر به دار تو بودم تلاونگ صبح ازل بود؛ زن درتو خون گریه می کرد نماشون شام ابد رفت و من یار غارتو بودم دو افسانه قبل از هبوط پدر از تو دم می گرفتم خدا گرم کار خدایی و من گرم کار تو بودم تلاونگ صبح ازل خواهر از آتش عشق می سوخت سه خط قبل قتل برادر، من آتش بیار تو بودم نخستین برادرکشی در حضورخدا ثبت می شد خدا دستیار پدر بود؛ من دستیار تو بودم سحرگاه روزی که سقراط با شوکران پنجه می زد من آزرده جان از زبان چنان زهر مار تو بودم همان شب که احمد به معراج می زد؛ دقیقا همان شب من افکنده ی رأفت تیغه ی ذوالفقار تو بودم.... تلاونگ صبح ازل در نماشون شام ابد ریخت من امّا هنوز و هنوز و هنوز و هنوز و هنوز و... - دچار تو (هستم)
(پازل شعر امروز 70) شاعر: علی اکبر یاغی تبار انتشارات: نیماژ
نظرات کاربران درباره کتاب مثل داش آکل - علی اکبر یاغی تبار
دیدگاه کاربران