کتاب خرسی گم شده (قصه های من و خرسی)

کتاب خرسی گم شده نوشته ی لیلا خیامی و با تصویر گری ارغوان خسروی توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

دختر کوچولو به همراه مادر و خرس عروسکی محبوب اَش برای خرید کردن به بیرون از خانه می روند. خرسی دل اَش می خواهد ویترین تمام مغازه ها را نگاه کند بنابراین او مدام این طرف و آن طرف می رود و دوست اَش را هم به دنبال خود می کشد. بعد از مدتی آنها به اطراف خود نگاه می کنند اما مادر را نمی بینند؛ پس او کجا رفته است؟ آنها به دنبال اَش می گردند و بعد از مدتی متوجه می شوند کسی که گم شده مادر نیست بلکه آنها هستند. با فهمیدن موضوع دختر کوچولو شروع می کند به گریه کردن با صدای بلند، در همان لحظه مادر که در آن سوی خیابان به دنبال آنها می گشت متوجه صدا شده و به سمت شان می رود؛ هر دوی آنها را بغل می کند تا آرام بشوند. دختر کوچولو پیش خود می گوید: کاش دیگر خرسی کاری انجام ندهد که ما گم بشویم...

" خرسی گم شده " جلد دیگری از مجموعه ی " قصه های من و خرسی " می باشد که در چند جلد از جمله نوبت خرسی نیست، خرسی بازیگوشی کرده، خرسی کثیف شده، خرسی جیش کرده، خرسی از تاریکی می ترسه، خرسی کار خطرناک کرده و خرسی ریخت و پاش کرده برای کودکان تهیه و چاپ شده است. این کتاب به صورت کاملا مصور، تمام رنگی، دارای جلد سخت و صفحاتی از جنس کاغذ گلاسه می باشد که ماندگاری آن را طولانی تر و استفاده از آن را راحت تر می کند.

" من و خرسی " قصه های ساده ای هستند که سعی شده برای کودکان ملموس باشند. خرسی نام عروسکی است که شخصیت اصلی داستان، هنگامی که رفتار بدی از خودش سر می زند، تقصیر را به گردن او می اندازد. هر قصه درباره ی یک رفتار بد است که در پایان کودک راهنمایی می شود تا رفتار درست را جایگزین آن کند. شما می توانید نام فرزند خود را روی شخصیت اصلی داستان بگذارید و جزئیات آن را بنا به روحیات او تغییر بدهید. نکته ی مهم و لازم به ذکر این می باشد که درباره ی رفتار نادرست بیش از حد توضیح ندهید و قضاوت را بر عهده ی خود کودک بگذارید.

 

برشی از متن کتاب

دیروز من و مامان و خرسی رفته بودیم خرید. خرسی دلش می خواست همه ی مغازه ها را ببیند. هی دست من را می کشید و این طرف و آن طرف می برد. این جوری شد که من دست مامان را ول کردم و مغازه ها را نگاه کردیم. خرسی آن قدر از این مغازه به آن مغازه رفت که ما گم شدیم. من و خرسی خیلی ترسیدیم. خرسی گفت: بیا مامان را پیدا کنیم. این ور و آن ور رفتیم، اما مامان را پیدا نکردیم. خرسی گفت: گم شدیم. من گریه ام گرفت و های های گریه کردم. یک دفعه مامان را از دور دیدیم. دنبال ما می گشت. مامان هم نگران بود. کاش خرسی کاری نکند که دوباره گم شویم.

نویسنده

" لیلا خیامی " متولد بیست و یکم شهریور سال 1358 در مشهد می باشد. وی از جمله شاعران موفق خراسان است که در حوزه ی شعر کودک و نوجوان امروز کشور توانسته تا کنون کارهایی پذیرفته شده و خواندنی از خود برجای بگذارد. خالی که مال خرگوش نبود، دیگر نمی ترسم از لولوی شب ها، من و عروسک مو آبی و زباله از جمله آثار دیگر ایشان می باشد.

• نویسنده: لیلا خیامی
• تصویرگر: ارغوان خسروی
• انتشارات: شهرقلم