کتاب آن کفش ها | نشر هوپا

درباره کتاب آن کفش ها اثر ماریبت بولتز

کتاب آن کفش‌ها از دسته کتاب داستان کودکان، قصه‌ی پسری است به نام " جرمی " که با مادربزرگش زندگی می‌کند. جرمی دلش یک کفش ساق بلند مشکی با دو خط سفید می‌خواهد. او همیشه به آن کفش‌ها فکر می‌کند اما مادربزرگ نمی‌تواند آن کفش‌ها را برایش بخرد چون پول کافی ندارد.

یکی از همکلاسی‌های جرمی از آن کفش‌ها دارد به خاطر همین سریع می‌تواند بدود. یک روز وقتی کفش‌های جرمی پاره شد معلم راهنما آقای " آلفری " جعبه‌اش را که همه چیز تویش بود، آورد. او وقتی کسی به کمک احتیاج داشت آن جعبه را می‌آورد. از توی جعبه یک کفش درآورد که پسر عموی کوچک جرمی هم از آن داشت و عکس یک شخصیت کارتونی روی آن بود.

کارتونی که به نظر جرمی کسی آن را ندیده بود. با دیدن آن کفش همه به او خندیدند. یک روز مادربزرگ با جرمی بیرون رفت تا آن کفش ها را بخرد اما وقتی قیمت را دید از خریدن پشیمان شد. جرمی برای اینکه آن کفش ها را داشته باشد از مادربزرگ خواست که به خیریه ها سر بزنند. اما خیریه ها همه جور کفش و دمپایی داشتند جز کفشی که او دلش می خواست داشته باشد. تا این که در یک حراجی ...

بخشی از کتاب آن کفش ها اثر ماریبت بولتز

هر شب آن کفش ها را در رؤیاهایم می بینم. کفش های مشکی ساق دار با دو خط سفید.

_ مادربزرگ من آن ها را می خواهم.

مادربزرگ می گوید: «مهم نیست چه می خواهی، مهم این است که چه چیزی لازم داری. تو الان چکمه های مناسب زمستان احتیاج داری.»

بِرندون با یکی از همان کفش ها به مدرسه می آید. الان دیگر از من هم سریع تر می دود. قبل از اینکه آن کفش ها پیدایشان شود، من از همه سریع تر می دویدم.

نیت با آن کفش ها به مدرسه می آید. من و آنتونیو شمردیم که نیت چندبار دستشویی می رود، هفت بار در روز!

کتاب آن کفش ها نوشته ی ماریبت بولتز و ترجمه ی پویا پاک نژاد توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

• نویسنده: ماریبت بولتز
• تصویرگر: نوا جونز
• مترچم: پویا پاک نزاد
• انتشارات: هوپا