loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب دا - سیده اعظم حسینی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب دا اثر سیده اعظم حسینی در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

کتاب دا اثر ادبی برتر سال 1387 از دید منتقدان و نویسندگان است. این کتاب بیانگر روزهای اول جنگ و مقاومت دلیرانه مردم خرمشهر است که از زبان راوی داستان سیده زهرا حسینی بازگو می شود . دا" روایت صادقانه از یک دوره تاریخی و نشانگر تصاویر واقعی و داستان هایی تازه و گفته نشده ازروزهای  جنگ است. نثر این کتاب ساده، روان، دلنشین، مخاطب پسند و بسیار تاثیر گذار است  و هر خواننده ای را به خود جذب می کند.

دختری 17 ساله در روزهای آغاز جنگ‌ تحمیلی خود را موظف به کمک کردن می داند. او بعد از کشمکش هایی، سر از جنت آباد (قبرستان) در می آورد و به شستشو و کفن و دفن شهدا مشغول می شود! او در این روزها به کفن و دفن شهدا، امداد گری، زخم بندی و حمل مجروحان و شهدا می پردازد و خواهرش نیز در این فعالیت ها همراهش می شود. وی  در 20 مهر 1359 در گمرک خرمشهر بر اثر برخورد ترکش به کمرش مجروح شده و به بیمارستان منتقل می شود. با این وجود از بازگشت به پشت خط مقدم خودداری می کند و به شهر خود بر می گردد. پس از آن، به اجبار به  شیراز منتقل می شود  که در آنجا با شنیدن خبر سقوط خرمشهر از بازگشت نا امیدشده و سرانجام پس از ازدواج با حبیب به آبادان بر می گردد...


برشی از متن کتاب


اشک تمام صورتم را پوشانده بود. هول عجیبی داشتم که بابا را چطور می بینم. در بین بابا گفتن هایم، اسم امام حسین (ع) را هم می آوردم .آخر تنها تکیه گاه و نقطه آرامشی که می شناختم امام حسین بود. با همه اشتیاقی که برای دیدن چهره مهربان  بابا داشتم، ولی وقتی به پیکرش رسیدم، لرزش دستانم بیشتر شد و نفسم به شماره افتاد. یک لحظه احساس کردم همه جا در تاریکی مطلق فرو رفته که چشمانم نمی بیند. قلبم به شدت فشرده می شد. انگار توی یک گرداب در حال دست و پا زدن بودم. داشتم خفه میشدم. از ته دل نالیدم: یاحسین (ع) به فریادم برس. با دستانم که رمقی در آنها نبود سر بابا را بلند کردم و به سینه ام چسباندم. از روی کفن شروع کردم به بوسیدن. صدایش زدم: بابا، بابا، بابای قشنگم با من حرف بزن. چرا بی جوابم می گذاری؟ بلند شو ببین دا چه می کند. بلند شو بچه ها رو ببین. این کارها بی تاب ترم کرد. آرام سرش را زمین گذاشتم و با دستان ناتوان و لرزانم بند کفن بالای سر را باز کردم. اشک امانم نمی داد درست ببینم. با این حال سعی کردم خوب نگاهش کنم. (فصل نهم صفحه 201 و 202) درباره نویسنده : " سیده زهرا حسینی متولد سال 1342 شمسی در بصره عراق است. پدر او سید حسین حسینی و مادر اوسیده شاه پسند حسینی است. سیده زهرا حسینی اصالتاً ایرانی و از اقوام کرد زبان زرین آباد ایلام است. او به همراه خانواده در 5 سالگی به خرمشهر نقل مکان کرد.تا کلاس پنجم ابتدایی درس خواند و پس از آن، به دلیل مختلط بودن مدارس به درخواست پدر از تحصیل انصراف داد. در روزهای اول جنگ پدر و برادر بزرگ او به شهادت رسیدند. خود او آنها را به خاک سپرد. او  پس از مجروحیت در 20 مهر 1359 بعد از بهبود حال و سقوط شهر به تهران منتقل شد و به همراه خانواده در یکی از ساختمان های اسکان جنگ زده ها سکونت کردند. او در سال  1360   با حبیب فرهانی خواه که از فرماندهان عملیاتی خرمشهر بود ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند است.

فهرست


مقدمه بخش اول فصل اول فصل دوم فصل سوم بخش دوم فصل چهارم فصل پنجم فصل ششم فصل هفتم فصل هشتم فصل نهم فصل دهم فصل یازدهم فصل دوازدهم فصل سیزدهم بخش سوم فصل چهاردهم فصل پانزدهم فصل شانزدهم فصل هفدهم فصل هیجدهم فصل نوزدهم فصل بیستم فصل بیست ویکم فصل بیست و دوم فصل بیست و سوم فصل بیست و چهارم فصل بیست و پنجم فصل بیست و ششم فصل بیست و هتفم فصل بیست و هشتم بخش چهارم فصل بیست و نهم فصل سی ام بخش پنجم فصل سی و یکم فصل سی و دوم فصل سی و سوم فصل سی و چهارم فصل سی و پنجم فصل سی و ششم فصل سی و هفتم فصل سی و هشتم فصل سی و نهم فصل چهلم ضمائم مصاحبه با عبدالله سعادت مصاحبه با احمد رضا پرویز پور گفت و گو با زهره فرهادی گفت و گو با ایران خضراوی نقل قول از افسانه قاضی زاده نقل قول از مریم امجدی نقل قول از حورسی نقل قول از کتاب خرمشهر در جنگ طولانی عکس ها فهرست اعلام

(خاطرات سیده زهرا حسینی) نویسنده: سیده اعظم حسینی انتشارات: سوره مهر



نظرات کاربران درباره کتاب دا - سیده اعظم حسینی


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب دا - سیده اعظم حسینی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل