![کتاب ایران، بر لبه تیغ](./images/202406/31099-1DD8457E-2755-42F9-9C77-2D8EA79E2CC0.webp_190_0_80.webp)
محصولات مرتبط
درباره کتاب حیفا به قلم محمدرضا حداد پور جهرمی
داستان این کتاب در مورد دختری جاسوس از سازمان موساد در منطقه ی غرب آسیا می باشد. دختری که هم چون دیگر خواهرانش، جنایت های زیادی را برای جلب توجه رژیم غاصب و صهیونیستی مرتکب می شود تا بتواند مدیریت رفتاری سران داعش را در دست بگیرد.
این دختر با هدف بی سرانجامش، خیانت بزرگی به تاریخ بشر می کند و این در حالی ست که خودش خیال می کند در حال خدمت به جهان است. "محمدرضا حداد پور جهرمی" وقایع این کتاب را بر پایه ی ماجراهای واقعی و مستند نوشته و هر جا که لازم دانسته به منظور حفظ ارتباط با مخاطب و جذابیت بیش تر داستان از قوه ی تخیلش نیز بهره برده است. اما به طور کلی بخش اعظم نوشته های این کتاب که قبلاً در کانال نویسنده داخل شبکه های مجازی منتشر می شد و حالا به صورت کتاب درآمده، بر پایه ی واقعیت نگارش شده است.
"حیفا" کتابی درباره ی حقایق درون سازمانی داعش است که در عین نمایش اتفافات پشت پرده ی این گروهک تروریستی، زحمات بسیاری از شهدای حزب الله در خط مقدم را یادآور می شود و از آن ها تجلیل به عمل می آورد. این "مستند ضد صهونیزمی – تکفیری" چشم شما را به روی واقعیت های بسیاری باز می کند، پس پیشنهاد می کنیم مطالعه آن را از دست ندهید.
کتاب حیفا به قلم محمدرضا حداد پور جهرمی در نشر معارف به چاپ رسیده است.
برشی از متن کتاب
از طریق دوربین، به طور دقیق حالات و حرکات ابوبکر البغدادی و مناجات ها و نعره های صبح گاهی اش را رصد می کردم که دوربین مشرف به سلول حفصه نظرم را جلب کرد. دیدم حفصه در حال خواندن نماز صبح بود که ابو محمد بیدار شد و آرام آرام از پشت سر به حفصه نزدیک شد. نمی دانم حفصه حواسش بود یا نه اما تا سر از سجده بعد از نمازش برداشت ناگهان ابو محمد به طرفش حمله کرد و از پشت سر تمام وزنش را روی حفصه انداخت و کمر حفصه به طور ناگهانی خم شد. فکر کنم همین جا بود که یکی از دنده های سمت راستش شکست و فریاد نسبتاً بلندی زد اما ابو محمد دهان حفصه را محکم گرفت و اجازه نداد بیش تر از این داد بزند. ما هم دستپاچه شده و نگران وضعیت پیش رو بودیم. حفصه دست و پا می زد. دستان زمخت و بزرگ ابو محمد روی دهان و گردن حفصه بود اما بقیه اعضا و جوارح بدن ابو محمد هیچ تکانی نمی خورد و کار دیگری نمی کرد. دو سه نفرمان از روی صندلی بلند شده بودیم و با حالت وحشت و نگرانی به دوربین آن سلول نگاه می کردیم اما به هیچ وجه نمی توانستیم به آن ها نزدیک شده و درکار حفصه دخالت کنیم. یعنی اگر حفصه می مرد هم نباید دخالت می کردیم. منتظر چیزی شبیه معجزه بودیم.
دست و پا زدن حفصه از رعشه های تند و شدید به تکان های متناوب و ضعیف تبدیل شد. صورت ابو محمد به حفصه نزدیک شد و دستانش هم از روی دهان و گردن حفصه شل شد. حفصه که قرمز شده بود و حتی داشت کبود می شد چند نفس عمیق از لای انگشتان زمخت ابومحمد وحشی کشید و چشم در چشم به هم زل زدند و ...!
ابو محمد آدم عجیبی است حتی من هم تا دیشب نفهمیده بودم که برخلاف ظاهر آرام و ساکتش همه چیز را با خشونت همراه می کند و همه چیز را از خشونت آغاز می کند، حتی شهوت و ابراز محبت اش را... حداقل نتیجه دیشب این بود که یکی از دنده های حفصه شکست اما ابو محمد وحشی و زمخت را قانع و آرام کرد.
قربان، به بهداشت و سلامت همه ماموران باید رسیدگی کنم که کار چندان سختی هم نیست؛ اما واقعا کنترل اوضاع حفصه از عهده من خارج است. فقط امیدوارم چیپ ست های بهداشتی و ردیابی داخل بدنش واکنش منفی نشان ندهند و مشکلی پیش نیاید چون تجربه خوبی از ماموریتم در زندان گوانتانامو ندارم.
لطفا درباره استعلام دی دی آر 430 هرچه زودتر تعیین تکلیف کنید چون از یکی دو روز آینده که وضعیت حفصه بهتر شود باید آموزش های استراتژیک را شروع کنیم.
متاسفانه به استعلام دی دی آر 430 دست نیافتیم اما از نامه شماره 237 نکته جالب توجهی مشخص می شود که ظاهراً از پاسخ یکی از سوالات شرعی حفصه از دایره شرعیات متساوا پیرامون روزه های یهودیان برداشت شده است.
سند 237: محرمانه
تاریخ: محفوظ
از: اداره متساوا، بخش ضد تروریسم
به: مامور یعکوف
صفحه 76
نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
انتشارات: معارف
نظرات کاربران درباره کتاب حیفا - حدادپور جهرمی
دیدگاه کاربران