کتاب وصایای بزرگان تاریخ با تحقیق و ترجمه ی محبوبه وفادار و امیر نیرومند توسط انتشارات جاودان خرد به چاپ رسیده است.
این کتاب مجموعه کاملی از وصایای مشاهیر، عرفا، فلاسفه، دانشمندان و سایستمداران ایران و جهان است. وصیتنامه قالب یا نوع ادبی است که در زبان و ادبیات فارسی توجه چندانی به آن نشده و در باب آن سخنی گفته نشده است. کسی که وصیت میکند، آدم معمولی نیست. بزرگترین مقامات عملی را گذرانده، سردی و گرمی روزگار را چشیده، از زیباترین و شدیدترین عشقها برخوردار شده، از درخت زندگی میوه چیده، از هرچه زیبا و دوست داشتنی است، برخوردار شده و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را رها کرده و به سوی معبودش شتافته و بی شک وصیتنامه بزرگان راهیست برای آیندگان، که با کنکاش آن نکات مهمی از جزئیات آنها بهدست میآید.
فهرست
خواجه شمسالدین حافظ محمد وحشی بافقی ابوالقاسم حالت ایرج میرزا پروین اعتصامی بیژن نجدی فریدون مشیری مجتبی کاشانی نیما یوشیج رهی معیری شهریار اخوان ثالث خواجه شمسالدین طوسی فریدون فروغی حسین پناهی نادر ابراهیمی صداق هدایت جلال آل احمد علی شریعتی حکیم ابوالقاسم فردوسی گلسرخی عمران صلاحی حسن رهاورد سعدی باباطاهر خیام قیصر امینپور شفیعی کدکنی برتراند راسل گابریل گارسیا مارکز ارتور شوپنهاور اسپنسر چاپلین برتولت برشت ویکتور هوگو فرانس کافکا ونسان ونگوگ میکل آنژ لودویک بتهوون استن لورل امیلی برونته امیل زولا ادوارد ادیش شل سیلور استایرن برنارد شاو ابوسعید ابوالخیر ابوعلی سینا امیرالمومنین حضرت علی(ع) لقمان حکیم جلالالدین محمد بلخی مولوی محمد بن مکی محمد اقبال افلاطون آلفرد برنارد نوبل فرانسیس بیکن لویی پاستور ماری کوری مارتین هایدیگر چارلز رابرت داروین منصور حلاج جالینوس یوری گاگارین آگوست رودن مادر ترزا امام حسین (ع) سقراط اسکندر مقدونی اردشیر یکم داریوش بزرگ کوروش کبیر انوشیروان دادگر مهدی بازرگان محمد مصدق امیر اسدالله علم نادرشاه افشار کمبوجیه اول حسن صباح قابوس بن وشمگیر ابراهام لینکلن بنیامین فرانکلین ناپلئون بناپارت پطر کبیر چه گوارا ماهاتما گاندی توماس جفرسون لنین ادلف هیتلر
برشی از متن کتاب
فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشتهام. من آن را با نشانههای آشکار دریافتهام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بختیار بودهام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمیکنم که از هنگام جوانی ناتوانترم. من دوستان را به خاطر نیکوییهای خود خوشبخت و دشمنانم را فرمانبردار خویش دیدهام. زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز میگذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر میگذرم، شما و میهنم را خوشبخت میبینم و از این رو میخواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب. در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست میدارم ولی فرزند بزرگترم که آزمودهتر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پروردهام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوانتران از شما آزرم بدارند. تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئنتری هستند. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند . هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد. از کژی و ناروایی بترسید. اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد. من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم. نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود. به نام خدا و نیاکان درگذشتهی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد کنید نسبت به یکدیگر آزرم بدارید. پیکر بیجان مرا هنگامی که دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاک باز دهید. چه بهتر از این که انسان به خاک که اینهمه چیزهای نغز و زیبا میپرورد آمیخته گردد. من همواره مردم را دوست داشتهام و اکنون نیز شادمان خواهم بود که با خاکی که به مردمان نعمت میبخشد آمیخته گردم. هماکنون درمی یابم که جان از پیکرم میگسلد اگر از میان شما کسی میخواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیک شود و هنگامی که روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم که پیکرم را کسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیایی نکنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید. زودتر آنرا در آغوش خاک پاک ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاک ایران را تشکیل دهد. چه افتخاری برای انسان بالاتر از اینکه بدنش در خاکی مثل ایران دفن شود.
(به همراه گزیده گویی هایی درباره مرگ و زندگی) تحقیق و ترجمه: محبوبه وفادار - امیر نیرومند انتشارات: جاودان خرد
نظرات کاربران درباره کتاب وصایای بزرگان تاریخ - وفادار
دیدگاه کاربران