درباره کتاب ابنسینا
ابوعلی سینا مشهور به شیخالرئیس، پزشک، ریاضیدان، منجم، فیزیکدان، شیمی دان، زمینشناس و فیلسوف ایرانی است. ابن سینا در نزدیکی بخارا متولد شد و زبان مادریاش فارسی بود. ده ساله بود که تمام قرآن را از حفظ شد و از استادان خود نیز پیشی گرفت. بعد از آن نزد «ابوعبدالله ناتلی» منطق و هندسه آموخت و در الهیات و فلسفۀ ارسطویی به مطالعه پرداخت. او در تمام علوم معروف آن زمان خبره بود؛ جز در مابعدالطبیعۀ ارسطویی که بعدها با خواندن توضیحات «فارابی» دربارۀ این موضوع مسائل غیرقابل فهم آن برایش روشن شد. هنگامی که به هجده سالگی رسید دیگر به یادگیری علوم و فنون جدید نیازی نداشت و مهارت او در علم پزشکی و طبابت زبانزد بود به طوری که موقعیت خوبی را در دربار حاکم برای او به ارمغان آورد. به سبب آشفتگی وضعیت سیاسی، بخارا را به مقصد جرجانیه ترک کرد و این آغاز سفرهای پر فراز و نشیبِ این عالم بزرگ بود. او در طول این سفر ها چند تن از دوستان خود را از دست داد. ابن سینا در یکی از سفرهایش به همدان رفت و او را برای درمانِ «امیر شمس الدوله» به دربار دعوت کردند. او موفق به معالجۀ شمسالدوله شد و چنان او را تحت تاثیر قرار داد که ابن سینا را به عنوان وزیر خود برگزید. پس از مرگ شمسالدوله ابن سینا از منصب وزارت کنارهگیری کرد و به همین دلیل به زندان افتاد و در زندان به نگارش یکی از بزرگترین آثار خود، کتاب «شفا» پرداخت. کتاب شفا یک دانشنامۀ بی نظیر علمیاست و کتاب قانون یکی از معروفترین آثار تاریخ پزشکی میباشد. بوعلی سینا در طول زندگی کوتاه خود نزدیک به 450 کتاب در زمینههای گوناگون نوشته است که تعداد زیادی از آنان در زمینه پزشکی و فلسفههستند و تاثیر او بر زمینههای مختلفی علمی تا به امروز در همۀ جوامع باقیاست.
برشی از متن کتاب ابنسینا
ابن سینا بعد از اینکه از استاد خود راجع به پزشکی و جراحی در مصر قدیم شرحی شنید به فکر افتاد که بعد از خاتمۀ تحصیل پزشکی نزد ابومنصور (در بخارا)،برای برخورداری از پزشکی و جراحی کشور مصر به آن مملکت سفر کند. ابن سینا میدانست که وضع کشور مصر در آن موقع غیر از وضع آن کشور در دورۀ باستانی است، معهذا فکر میکرد کشوری که دارای علم پزشکی و فن جراحی وسیع بوده، ولو دچار انحطاط شود، قسمتهایی از آن علم و فن در آن کشور باقی میماند. در آن زمان حکومت مصر با خلفای فاطمی بود که خلافت آنها تقریبا از 347 هجری قمری شروع شد و کمی بیش از دو قرن ادامه یافت. خلفای فاطمی از این جهت آن نام را بر خود نهاده بودند که میگفتند از فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها دختر پیغمبر اسلام(ص) و در نتیجه از فرزندان حضرت علیبن ابیطالب علیهاسلام هستند. ابن سینا شنیده بود که خلفای فاطمی در مصر یک مدرسۀ عالی احداث کردهاند به اسم «الزهرا» و میاندیشید که آن دانشگاه علم پزشکی تدریس میشود و طبیعی است که علم پزشکی باستانی مصر را نیز در آن تدریس میکنند. چون نام الازهرا را بردیم، بایستی اشتباه مورخان اروپایی را درمورد مرتبۀ زمانی این دانشگاه تصحیح کنم. مورخان اروپایی نوشتهاند که دانشگاه الازهرا اولین دانشگاهی میباشد که در کشورهای اسلامی بهوجود آمده است، در صورتی که در کشورهای اسلامی قبل از دانشگاه الازهرا دانشگاههای متعددی وجود داشت، منتها اسم آنها دانشگاه نبود و به آنها میگفتند مدرسه، همانگونه که دانشگاه الازهرا هم تا مدتی عنوانی غیر از مدرسه نداشت. مدرسۀ بنیسعد در بخارا که ابومنصور در آنجا علم پزشکی را تدریس میکرد یک دانشگاه بود، همانگونه که سایر مدارس بخارا و نیشابود و اصفهان و ری، دانشگاه بودند و هیچیک از این مدارس دبستان یا دبیرستان( به اصطلاح امروزی) بشمار نمیآمد و در همۀ آنها علوم عالی تدریس میشد.
نویسنده: جرج بی کوچ مترجم: ذبیح الله منصوری انتشارات: نگارستان کتاب
نظرات کاربران درباره کتاب ابن سینا | جرج بی کوچ
دیدگاه کاربران