کتاب قصه های من و بابام 1 (بابای خوب من)

کتاب بابای خوب من، جلد اول از مجموعه ی قصه های من و بابام

این کتاب مصور داستان خاطرات پدری میانسال و پسری 8-9 ساله می باشد که در دوران حکومت استبدادی " هیتلر " در کشور آلمان زندگی می کردند. پدر از راه نقاشی کردن با این حکومت ظالم مبارزه می کرد. او برای پسرش قصه های دل نشینی تعریف می کرد و نقاشی آن ها را برایش می کشید. این داستان ها مفهوم طنزگونه ای دارند. نسخه اصلی فقط به صورت نقاشی می باشد و هیچ متنی به همراه ندارد. تصاویر رنگی آمده در کتاب گویای وقایعی است که در داستان اتفاق می افتد. در این جلد 47 عنوان داستان کوتاه ارائه شده است، که عناوین آن به شرح زیر می باشد: روز تنبلی من، بابای خاموش شده، دگمه بازی، نامه ی ماهی ها، شلوار پاره، اولین روز تعطیل، جنگ دریایی، کیک کشمشی، بابام خودش را تنبیه کرد، آدم برفی لگدزن، توپ من و سر بابام، آرایش وارونه، هدیه های پنهانی، مهمانی من و خستگی بابام و...

در ادامه به توضیح مختصری از دو داستان کوتاه آمده در این کتاب اشاره می کنیم:

بابای خوب من: تعطیلات تابستان شروع شده بود. پدر و پسر کنار دریا مشغول بازی پرتاب سنگ داخل دریا بودند. آن روز خیلی خوش گذشت اما سنگ ها خیلی زود تمام شد و به خانه برگشتند. صبح روز بعد پسر با صحنه ای مواجه شد که برایش بسیار لذت بخش بود...

نقاش ناشی: ماجرای روزی است که پسر در اتاق مشغول توپ بازی می شود. ناگهان توپ به آینه خورده و آینه می شکند. پسر نقشه ای می کشد تا پدر متوجه شکستن آینه ای که هر روز لباسش را جلوی آن مرتب می کرد، نشود. اما اتفاق بدتری می افتد...

کتاب بابای خوب من جلد اول از مجموعه ی قصه های من و بابام قصه و تصویرها از اریش ازر و بازپرداخت و نوشته ی ایرج جهانشاهی توسط نشر فاطمی به چاپ رسیده است.

برشی از متن کتاب

کلاه های بابام بابام پنج تا کلاه داشت. همه ی آن کلاه ها قشنگ بودند. ولی من آن ها را دوست نداشتم می دانید چرا؟ برای اینکه، بابام وقتی در خانه بود، کلاه سرش نمی گذاشت. با من بازی می کرد و با هم می گفتیم و می خندیدیم. یکی از روزهای تعطیل بود. قرار بود من وبابام با اتومبیل به گردش برویم. صدای اتومبیل بابام را شنیدم. رفتم جلو در خانه، دیدم بابام سوار اتومبیل شده است. خواستم من هم سوار بشوم، ولی بابام گفت: کار دارم و نمی توانم تو را با خودم ببرم. برو توی خانه! آن وقت بود که کلاه بابام را دیدم. اوقاتم تلخ شد. گریه کنان رفتم توی خانه. مدتی گذشت تا آرام شدم. ناگهان به یاد کلاه های بابام افتادم. فکری کردم و تصمیم گرفتم که به بابام نشان بدهم که وقتی کلاه سرش می گذارد و اخم می کند، چه شکلی می شود. رنگ و قلم مو و کلاه های بابا را برداشتم و رفتم کنار دیوار خانه. نردبان را گذاشتم و رفتم روی دیوار. شکل بابام را وقتی که کلاه سرش می گذارد، روی چراغ های دیوار خانه نقاشی کردم. سر هر کدام هم یک کلاه گذاشتم. شب که بابام به خانه برگشته بود  نقاشی های من و کلاه های خودش را دیده بود. من داشتم بازی می کردم که دیدم بابام کلاهش را از سرش برداشته است و دارد می آید تا مرا ببوسد...

نویسنده

" اریش ازر " در سال 1903 در آلمان به دنیا آمد. وی در دانشکده ی هنر شهر " لایپزیگ " هنر نقاشی را آموخت. او در دوران حکومت استبدادی هیتلر زندگی می کرد. ازر تصمیم می گیرد از راه نقاشی کردن با این حکومت ظالم مبارزه کند. کتاب قصه های من و بابام یکی از برجسته ترین کتاب های کودکان جهان است.

فهرست

• قصه ها و تصویرها: اریش ازر
• بازپرداخت و نوشته ی : ایرج جهانشاهی
• انتشارات: فاطمی