loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب آتش‌نشان ترسو (فردی فرفره 17)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب آتش‌نشان ترسو

کتاب آتش‌نشان ترسو جلد هفدهم از مجموعه‌ی فردی فرفره می‌باشد. فردی پسر بچه‌ای پُر انرژی و بازیگوش است که امسال به کلاس اول رفته است. او هر روز با اتفاقات جدیدی در خانه، مدرسه، به هنگام بازی کردن با دوستانش و... رو‌به‌رو می شود که هر کدام از آنها در قالب داستان و در یک جلد ارائه شده است. داستان‌های دیگر این مجموعه با نام‌های بچه ترسو توی جشن، باغ سیب مصنوعی، آزمایش علمی عجیب، صدمین روز مدرسه، وحشت در اردو و... تهیه و چاپ شده است.

در این داستان، خانم ووشی معلم کلاس اول، بچه ها را دعوت می کند بر روی قالیچه ی مخصوصی که داخل راهروی مدرسه قرار دارد بنشینند تا در رابطه با موضوع مهمی با آنها صحبت کند. بچه ها قدم زنان به سمت قالی می روند؛ ولی ماکس بدون توجه به اطرافش با عجله می دود و به کلوئه برخورد می کند.

در مورد ماکس باید گفت، او پسری زورگو و خشن است و علاقه ی بسیاری به مسخره کردن سایر هم کلاسی هایش دارد. پس از اینکه تمام بچه ها سر جای خود نشستند؛ خانم ووشی درباره ی یک گردش علمی که قرار است فردا برگزار شود، صحبت می کند. او می گوید ماه اکتبر به نام ماه مقابله با آتش سوزی نام گذاری شده و به همین مناسبت من تصمیم دارم با همکاری یکی از کارمندان، که همسرش رئیس ایستگاه آتش نشانی می باشد، شما را برای بازدید علمی به آن جا ببرم.

دانش آموزان با خوشحالی از این موضوع استقبال می کنند؛ دراین میان ماکس به خاطره ای از دوران مهد کودکش اشاره می کند و می گوید مامور ایستگاه آتش نشانی در آن موقع سه نفراز بچه ها را برای پایین رفتن از میله ی مخصوص آتش نشانی که ارتفاعی نزدیک به دو متر دارد، انتخاب کرد و او می داند که این کار هیجان بسیار زیادی دارد.

ولی با شنیدن این جملات ترسی عجیب یکی از بچه ها به نام فردی را فرا می گیرد به حدی که عضلات شکمش منقبض می شود؛ فردی می ترسد در این بازدید کسی از او بخواهد که از میله ی مخصوص پایین برود، آن وقت چه کار باید انجام بدهد. اگر ماکس متوجه این ترسِ او شود حتما را مسخره اَش خواهد کرد...

بخشی از کتاب آتش‌نشان ترسو

کلوئه پیش خانم ووشی رفت تا به زخم نامرئی اش چسب زخم بچسباند. ما هم همگی روی قالیچه نشستیم. متاسفانه ماکس درست کنار من نشست. ماکس با داد و فریاد به من گفت: آها جوجه! آن طرف تر برو! دارم له می شوم. زیر لب گفتم: ظاهرا که تو داری مرا له می کنی. ماکس صورتش را به صورتم چسباند و گفت: تو چیزی گفتی؟ واقعا از این بهتر نمی شد! نمی دانم چرا نتوانستم جلوی دهان گُنده ام را بگیرم. حالا از قرار معلوم قلدرترین شاگرد کلاس اول قصد داشت مرا با مشت بزند. همان طور که داشتم فکر می کردم که چه کار کنم، خانم ووشی و کلوئه برگشتند روی قالیچه.

خانم ووشی گفت: بسیار خب، بچه ها. به گمانم حالا می توانیم بریم سر اصل مطلب. ماکس هم دست از سر من برداشت و رویش را برگرداند. نفس راحتی کشیدم و آهسته در گوش رابی گفتم: آخیش! خطر از بیخ گوشم گذشت! رابی سری تکان داد و گفت: درست است، شانس آوردی. خانم ووشی گفت: همان طور که گفتم، برای شما خبر جالبی دارم. همگی فریاد شادی سر دادیم: آخ جون! خبر جالب! زودتر به ما بگویید. خانم ووشی گفت: اگر همه ساکت باشند من هم می گویم چه خبری دارم. ناگهان کلاس حسابی ساکت شد.

همه ی بچه ها به خانم معلم زل زدند و منتظر شنیدن خبر شدند. خانم ووشی گفت: خب، همان طورکه همه ی شما می دانید، ماه اکتبر ماه مقابله با آتش سوزی است؛ بنابراین فکر کردم بازدید از یک ایستگاه آتش نشانی واقعی خالی از لطف نخواهد بود. ماکس مشتش را در هوا چرخاند و گفت: عالی است! من عاشق ایستگاه های آتش نشانی ام. آیا قرار است از همین ایستگاه آتش نشانی داخل خیابان خودمان بازدید کنیم؟ خانم ووشی گفت: راستش را بخواهید، باه. همه ی شما خانم سو را که در دفتر مدرسه کار می کند به خوبی م شناسید، این طور نیست؟ همه به علامت تایید سرمان را تکان دادیم. خانم ووشی ادامه داد: خب، شوهر خانم سو رئیس ایستگاه آتش نشانی مورد نظرمان است.

او از ما دعوت کرده تا در یک گردش ویژه از آن جا دیدن کنیم. ماکس با هیجان گفت: می خواهم از میله ی مخصوص آتش نشانی پایین بروم. ناگهان احساس کردم شکمم منقبض شده است. خانم ووشی لبخندی زد و به ماکس گفت: گمان نمی کنم اجازه ی چنین کاری را داشته باشی. گرفتگی شکمم برطرف شد. ماکس گفت: چرا خانم. اجازه داریم. وقتی کودکستان می رفتم، یک بار از ایستگاه آتش نشانی دیدن کردیم. در پایان گردش علمی،مامور آتش نشانی سه نفر از بچه ها را انتخاب کرد تا از میله ی مخصوص سُر بخورند و پایین بروند.

جسی گفت: خیلی کیف می دهد. من هم دوست دارم این کار را انجام بدهم. کلوئه با دستانش خودش را بغل کرد و در حالی که وانمود می کرد می لرزد، گفت: وای!من می ترسم...

کتاب آتش‌نشان ترسو نوشته‌ی اَبی کلاین و ترجمه‌ی مازیار موسوی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

 



  • از سری کتاب‌های بنفشه
  • نویسنده: ابی کلاین
  • مترجم: مازیار موسوی
  • انتشارات: قدیانی


درباره ابی کلاین نویسنده کتاب کتاب آتش‌نشان ترسو (فردی فرفره 17)


نظرات کاربران درباره کتاب آتش‌نشان ترسو (فردی فرفره 17)


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آتش‌نشان ترسو (فردی فرفره 17)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل