کتاب آلبرت آینشتاین و فضای بادکنکی (مشاهیر خفن)
- انتشارات : پیدایش
- مترجم : مهرداد تویسرکانی
- تگ : مشاهیر خفن
محصولات مرتبط
کتاب آلبرت آینشتاین و فضای بادکنکی اثر مایکل گلداسمیت و ترجمه ی مهرداد تویسرکانی از نشر پیدایش به چاپ رسیده است.
این اثر از مجموعه ی " مشاهیر خفن " می باشد و با زبانی طنز مخاطب خود را با زندگی " آلبرت آینشتاین " نابغه ی قرن بیستم آشنا می کند. برخی او را باهوش ترین نابغه ی تاریخ بشر دانسته اند، که توانست با هوش سرشار خود معماهای بسیاری از کیهان را حل کند. فرضیه ی نسبیت او انقلابی در قوانین فیزیک به پا کرد و همین موجب شد تا دانشمندان بسیاری بر روی این موضوع کار کنند و نتایج حیرت انگیزی به دست آوردند. او با مطالعه دقیق نحوه ی کار کردن کیهان، چگونگی سفر در زمان و تبدیل اجسام به نور و نور به جسم را شرح داد. او در دوران کودکی حتی از بچه های هم سن خود نیز عقب تر بود به طوری که دیرتر از دیگران زبان باز کرد و هیچ استعداد خارق العاده ای از خود بروز نداد. والدینش او را در نه سالگی به مدرسه فرستادند اما او که از مقررات سخت مدرسه به شدت بیزار بود، تحمل محیط مدرسه را نداشت. در زمانی که آلبرت 15 ساله بود پدر و مادرش آلمان را به مقصد ایتالیا ترک کردند، وتصمیم گرفتند آلبرت نزد اقوانشان در آلمان بماند و به تحصیلات خود ادامه دهد، اما او که تحمل دوری از خانواده را نداشت کاری کرد که از مدرسه اخراج شود و به دنبال والدین به ایتالیا رفت. زمانی که او در دانشگاه تحصیل می کرد در درس هایش نمرات عالی نمی گرفت و تمام وقت خود را صرف مطالعه می کرد. همین باعث شد پس ار فارغ التحصیلی نتواند به شغل استادی برسد و به سختی توانست در اداره ی ثبت اختراعات به عنوان کارمند استخدام شود. زمانی که او فرضیه ی نسبیتش را ارائه داد همگان تعجب کردند که یک کارمند ساده چنین نظریاتی را ارائه داده است، اما این شروعی برای آلبرت آینشتاین بود.
برشی از متن کتاب
آلبرت فرار می کند مدت بسیار زیادی، یعنی در واقع حدود ده سال طول کشید تا آلبرت معمای زمان را کشف کند و با حل انبوهی از معادلات و مسائل ریاضی، به طور دقیق نشان بدهد که زمان در سرعت های مختلف چه مقدار دچار تغییر می شود. این کار به دو دلیل این قدر طول کشید. اول اینکه اصولا این استدلال و محاسبات، فوق العاده پیچیده و مشکل بودند. دلیل دیگرش آن بود که در طول این ده سال، آلبرت سر خودش را به کارهای دیگر هم گرم می کرد. اما در این میان، معلم های آلبرت در آرائو چندان از وضع تحصیل او راضی نبودند. ولی این هیچ مهم نبود، چون آنجا به آلبرت حسابی خوش می گذشت و به هر حال، قرار بود استعداد و لیاقتش را خیلی زود ثابت کند. در واقع، او در آرائو زندگی کاملا جدیدی را آغاز کرده بود؛ از تابعیت آلمانی دست کشیده بود، دیگر خودش را عضو هیچ مذهبی نمی دانست، مدرسه اش را عوض کرده بود و حتی پیش آدم هایی جدید، یعنی خانواده وینتلر زندگی می کرد. او به قدری به این خانواده علاقه پیدا کرد که عاقبت، عاشق دختر 18 ساله آنها شد که ماری نام داشت. (آلبرت در آن زمان 16 ساله بود) او برای مدتی روی ابرها راه می رفت. اما این وضع زیاد ادامه نیافت و بعد از چندماه، این ماجرای عشقی نافرجام ماند. ما هم از دلیلش بی خبر هستیم. خیلی زود فصل امتحانات فرا رسید و آلبرت هم نتایج نسبتا خوبی کسب کرد. البته بیشتر نمره هایش ناپلئونی بودند، ولی همین هم برای ثبت نام در پلی کفایت می کرد. او در آنجا هم خوش می گذراند و فقط بعضی از سخنرانی های علمی اش را جدی می گرفت. آلبرت با همه دوستانش یک عالمه درباره مسائل علمی گپ می زد. اما کلی از اوقاتش را هم به بحث های سیاسی با دوستش، فریدریش آدلر، می گذراند. فریدریش یک چپ گرای تندرو بود و آلبرت با اعتقادات او موافق بود. البته، آدلر آن قدرها این مسائل را جدی نمی گرفت. مثلا ممکن نبود به دلایل سیاسی، نقشه ترور کسی را بکشد. در همین حال، آلبرت کم کم داشت از دست بسیاری از استادانش ناامید می شد. او از بسیاری از واحدهای درسی اش بدش می آمد و حوصله فکر کردن در موردشان را نداشت. به علاوه، او از ته دل از جلسات امتحان متنفر بود. البته ما به خوبی می دانیم که در حقیقت، آلبرت علاقه و استعداد خیلی زیادی به درس فیزیک داشت، ولی دلش می خواست خودش به خودش تدریس کند. او دستش به هر کتابی که در مورد فیزیک می رسید، آن را با ولع مطالعه می کرد. خصوصا مبحث برقامغناطیس را خیلی دوست داشت و جیمز کلرک مکسول را یک قهرمان می دانست. جمیز همه اطلاعات زمان خودش را در مورد الکتریسیته و مغناطیس را یک جا جمع و در چهار معادله نسبتا ساده خلاصه کرده بود. فشرده کردن بخش عظیم و پیچیده ای از عالم خلقت به شکل چند رابطه و معادله، کار بی نهایت با ارزشی بود. آیزاک نیوتن موفق شده بود چنین شاهکاری را در مورد حرکت و گرانش انجام بدهد. حالا آلبرت تصمیم داشت که همین کار را در مورد همه کیهان تکرار کند. ...
فهرست
باهوش ترین آدم تاریخ؟ هیولای کوچولو هیچی مطلق نیست؟ آلبرت زمان را فتح می کند آلبرت فرار می کند زمان کش آمده، فضای فشرده شده آلبرت و خدای خالق علم بعد چهارم جنگ اجتناب ناپذیر فضای خمیده فضا تاب برمی دارد فضای بادکنکی آلبرت آلبرت و نازی ها E=mc2 ابَر علم پس از آلبرت
- نویسنده: مایکل گلدسمیت
- مترجم: مهرداد تویسرکانی
- انتشارات: پیدایش
نظرات کاربران درباره کتاب آلبرت آینشتاین و فضای بادکنکی (مشاهیر خفن)
دیدگاه کاربران