کتاب سنگهای آسمانی نوشته پابلو نرودا و ترجمه فؤاد نظیری توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است.
این کتاب شعر نرودا آخرین مجموعه اوست، هنگامی که او به عنوان سفیر شیلیایی وارد پاریس شد، در چمدانش نسخههایی از اشعار این کتابش را با خود به همراه داشت. نرودا که متولد سال 1904 است و در سال 1971 برنده جایزه نوبل ادبیات شد، آثار بسیار ارزندهای همچون: پستچی، من هستم، خاطرات من، ما بسیاریم، اقامت بر روی زمین و ... در کارنامه کاری خود دارد. او ترجیح داد آخرین کتابش را در تنهایی و سکوت در خانه ساحلی خود که در جزیره سیاه قرار داشت جمعو جور کند. اشعار او در این کتاب، در ستایش خاک، انسان و آسمان سروده شدهاند و مانند دو کتاب دیگرش با نامهای "سنگهای شیلی" و "هنر پرندگان" بر طبیعت تکیه دارند. این سه اثر نرودا، تنها نظارهگر پدیدههای طبیعت، جدایی، دروننگری و بلهوسیهای انسانی است و در مقیاسی بزرگتر، صور حیات را در اطرافش مطالعه میکند، جوری که انگار تنها آنها میتوانند معنای واقعی زنگی یا مرگ او را تفسیر کنند. پابلو نرودا در کشور ایران برای علاقهمندان به شعر معاصر و بهویژه شعر معاصر جهان بسیار شناخته شده است و اشعار او همگی از نمونههای ماندگار شعر معاصر هستند. کتاب حاضر مدتها نایاب شده بود و هیچ نسخهای از آن در ایران وجود نداشت تا اینکه بالاخره کتاب از کتابخانه کشوری دیگر به امانت گرفته شد و کپی آن منجر به نگارش و چاپ این کتاب در ایران شد. سرانجام این شاعر گرانقدر دوازده روز پس از کودتای ارتش قدارعبند پینوشه و کشته شدن سالوادور آلنده به علت سرطان دار فانی را واداع گفت اما بسیاری معتقد بودند که او را به علت اینکه حامی سر سخت رئیس جمهور، آلنده بود مسموم کرده بوند، به همین دلیل در سال 2013 نبش قبر انجام شد و آزمایشهای لازم انجام گرفت اما اثری از سم در جنازه او پیدا نشد.
برشی از متن کتاب
زودا که بر کناره دریاچه تراگوسولدو
در آنتی نانا گذر کنی
آن دم که شبنم هنوز
بر برگهای درشت دارچین میلرزد،
و سنگهای نمسار گردآوری،
خوشههای یشم ساحل دریاچه و
قلوه سنگهای فروزان و
ریگدانههای کوچک گلگون،
یا شان انگبین صخره فرسوده از
آتشفشانها و هوای ناخوش و
پوزه باد.
آری، زبرجد رعنا
یا رخام سیاه حبشی
یا نقشه کلان خاراسنگ
آنجا تو را منتظرند، اما کسی نمیآید،
مگر ماهیگیر بینام خیس از کسب و کار لرزاناش.
تنها من
گاهی به وقت صبح
چنین گمارشی را نگاه میدارم
با سنگهای لغزان،
خیس، بلورین، خاکسترین،
و با دستهای سرشار آتش خاموش و
سازهپنهان و
درختان روشن بادام
به سوی خانواده خود باز میگردم
به جانب پیمانهای خویش
بس بیخبرتر از روز میلادم،
بس سادهتر از هر چه روز،
یا هر سنگ
***
انسان را اما توان آمختن این درس نیست،
درس سنگ:
فرو میغلتد و تکه تکه میشود و
کلام و آوایاش شرحه شرحه میگردد.
آتش و آب و درخت
خود را استوار میدارند:
میران، کالبدی کانی میجویند و
جاده جلال مییابند:
سنگ، پایدار میدرخشد
بهسان گل رخ نو شکفته سنگین.
جان انسان
با لفا لرزانش
فرو میغلتد و در فنا و
از میان رگان افشاناش
در حصار میگیرد
زمزمههایی لطیف و بلعنده
که شعله میکشند و میزیند
در دل ویرانههای غمبار این برج.
زمان داغاش نمینهد بل میزدایدش
به سالیانی چند زمیناش فرو میبلعد:
مدرسههایش فضایش بدین جای و آن جای پراکنده میکنند.
سنگ سوده
رد عبور کرم کوچک را به جا نمیآرد.
نویسنده: پابلو نرودا
مترجم: فواد نظیری
انتشارات: ثالث
نظرات کاربران درباره کتاب سنگ های آسمانی - پابلو نرودا
دیدگاه کاربران