loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب هوای حوصله ابری ست - محمدرضا عبدالملکیان

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب هوای حوصله ابری‌ست اثر محمدرضا عبدالملکیان توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

محمدرضا عبدالملکیان که از شاعران معاصر ایرانی است، در سال 1331 در شهر نهاوند به دنیا آمد. قالب بیشتر آثار او سپید و نیمایی است و اکثر شعرهایش با وجود درون‌مایه اجتماعی که دارد، پر است از رنگ و بوی عاشقانه. شعرهای این کتاب هم دور از سبک همیشگی او نیست و با لحنی ساده و خوش‌آهنگ سروده شده است. او آثار دیگری نیز دارد که برخی از آن‌ها عبارتند از: مه در مه، ریشه در ابر، مهربانی، آوازهای آبادی و پل خواب. عبدالملکیان این کتاب را در پنج بخش تنظیم کرده که هر کدام از این بخش‌ها حال و هوای خاص خودشان را دارند. در شکل‌گیری شعرهای بخش اول که تمامی آن‌ها با عبارت "حالا که آمده‌ای" شروع می‌شوند، عنصر عاطفه نقش بسیار پر رنگی داشته است و علت به‌وجود آمدن شعرهای این بخش، کشاکش درونی شاعر با خودش است. بخش دوم که شعرهایش با عبارت "حالا که رفته‌ای" آغاز می‌شود، تحت تاثیر مرگ قیصر امین پور، شاعر گران‌قدر کشورمان سروده شده است. بخش سوم که شامل 58 شعر است، با خاطرات کودکی و نوجوانی شاعر در کوچه‌باغ‌ها سر و کار دارد. بخش چهارم با انتخاب شعرهای کوتاه نیمایی بعد از نیما، از شاعران مختلف، شکل گرفته است. و در آخر بخش پنجم کتاب در رابطه با فرهنگ سرزمین مادری و قوم اجدادی شاعر، سروده شده است.


فهرست


  1. چهار اشاره و یک حرف
  2. بخش اول: حالا که آمده‌ای
  3. بخش دوم: حالا که رفته‌ای
  4. بخش سوم: این کوچه را از روی رودخانه نوشته‌ام
  5. بخش چهارم: باران‌های نیامده
  6. بخش پنجم: شعرهای میانکاله

برشی از متن کتاب


حالا که آمده‌ای کنارم بنشین بخند دیگر برای پیر شدن فرصتی نیست حالا که آمده‌ای چرا این قطار ایستاده است؟ چرا این قطار برنمی‌گردد؟ حالا که آمده‌ای من هم موافقم در امتحان بعدی ورقه‌های‌مان را سفید می‌دهیم سفید سفید مثل برف حالا که آمده‌ای دیگر نه شاعرم نه عاشق فقط این پنجره را ببند تا دلم نگیرد حالا که آمده‌ای سلام حالا که نمی‌روی خداحافظ ای همه سوزن‌بان‌های آن مسیر دوردست حالا که آمده‌ای دلم برای این ماه و این ستاره می‌سوزد امشب چگونه سر بر بالش خواب می‌گذارند با این همه بیداری! حالا که آمده‌ای بوی اسفند در همه خانه پیچیده است اما صدای خنده مادرم را نمی‌شنوم! حالا که آمده‌ای گریه نکن دیگر مشق نمی‌نویسی همه مدادهایت رنگی‌ست حالا که آمده‌ای گریه نمی‌کنم این باران از آسمان دیگری‌ست حالا که آمده‌ای فقط به همین لحظه بیندیش به این همه شادمانی که آمده‌اند و برای دیدنت به هم تنه می‌زنند حالا که آمده‌ای تو پروانه می‌شوی و من بی‌دغدغه مرگ پیر می‌شوم حالا که آمده‌ای همان پیراهنت را بپوش همان پیراهن آبی گلدار با همان بهار که مرا پانزده سال جوان‌تر می‌کند حالا که آمده‌ای سلام حالا که نمی‌روی خداحافظ ای همه ابرهایی که به جای دیگری می‌روید حالا که‌آمده‌ای قبول کن جاده‌ها به جایی نمی‌رسند این‌بار از مسیر رودخانه می‌رویم حالا که آمده‌ای همه درس‌خواندن‌ها را فراموش کن تو هیچ‌گاه جغرافی‌ات خوب نبوده است در مسیر کوهستان نشانی او را فقط از ماه و از ستاره می‌پرسیم حالا که آمده‌ای نگران نباش دانه‌ای را که کاشته‌ای از سینه‌ام سربرمی‌آورد حالا که آمده‌ای گوشت بدهکار حرف آدم‌بزرگ‌ها نباشد با تقویم چه‌کار داری؟ سیب که داریم سفره هفت‌سینی مهیا کن حالا که آمده‌ای لباس‌هایت را بپوش عجله کن دست آن گیاه و این گربه را بگیر ما برای پیر شدن به دنیا نیامده‌ایم حالا که آمده‌ای دوباره به کودکی‌ات برگرد دوباره پانزده سال تو را بزرگ خواهم کرد و این بار نامت را در مدرسه نمی‌نویسم

شاعر: محمدرضا عبدالملکیان انتشارات: مروارید



نظرات کاربران درباره کتاب هوای حوصله ابری ست - محمدرضا عبدالملکیان


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب هوای حوصله ابری ست - محمدرضا عبدالملکیان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل