
کتاب صبحانه: خون هیولا (مجموعه ترس و لرز)
-
انتشارات :
پیدایش
- مترجم : شهره نورصالحی
- تگ : ترس و لرز
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب صبحانه: خون هیولا (مجموعه ترس و لرز)
کتاب صبحانه: خون هیولا از مجموعه ترس و لرز، اثر آر. ال. استاین با ترجمهی شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است. "مت"، نوجوان ورزشکاری است که در تیم شنای مدرسهاش جزء نفرات برتر محسوب میشود و قرار است به زودی در مسابقات شنای بین مدارس شرکت کند. "بردلی"، دوست، همسایه و همکلاسی مت است که از دوران کودکی با هم بزرگ شدهاند.
او برخلاف مت هیکل لاغر و نحیفی دارد و همیشه در حال اذیت و آزار رساندن به مت می باشد. بردلی با کامپیوتر شخصی مت سفارش خون هیالو را از یک سایت اینترنتی که وسایل عجیبی می فروشد، می دهد و می خواهد آن را بخورد تا مانند مت قوی و پر زور شود. دو مرد خطرناک سعی می کنند تا این ماده را پس بگیرند، اما موفق به انجام این کار نمی شوند. بردلی اصرار دارد تا آن ماده ی چندش آور و بدبو را بخورد و مت سعی می کند جلوی او را بگیرد چون خوردن چنین چیزی را خطرناک می داند.
در همین حین مقداری از خون هیالو به درون گلدانی ریخته می شود و بعد از این که مت به آن آب می دهد شروع به رشد کردن به شکل سریعی می کند. صبح روز بعد گیاه درون گلدان رشد غول آسایی کرده و تمام سقف اتاق را پوشانده است، همان روز " لیوی " خواهر کوچک مت مقداری از آن ماده را درون صبحانه بردلی می ریزد تا او را اذیت کند اما او که متوجه شده است، ظرف صبحانه اش را با مت عوض می کند و مت تمام آن ماده را به همراه صبحانه اش می خورد. در همان روز مت قرار است در مسابقات شنا شرکت کند و...
بخشی از کتاب صبحانه: خون هیولا (مجموعه ترس و لرز)
15
ماده سبز قُل می زد و روی بدنم پخش می شد، بوی گندش دماغم را پر کرده بود و به خودم فشار می آوردم استفراغ نکنم.
با بیچارگی چنگ انداختم به آن لجن چسبنده سبز تا شاید بتوانم از روی سینه ام بکشمش کنار ... بکشمش ...
آهان !
انگشت هایم را توی لجن فروکردم، محکم نگه داشتم و محکم کشیدمش.
آهان!
ماده سبز با صدای مکش بلندی از سینه ام جدا شد. فوری بین دست هایم گلوله اش کردم ... و محکم تر کشیدم.
خون هیولا مثل کش، کش آمد و من فوری دور خودش پیچیدمش و گلوله سفتی درست کردم.
توپ سبز را محکم بین دست هایم فشار دادم و فشار دادم تا اندازه توپ بسکتبال شد.
حالا چه کارش کنم؟
هنز هم نفس نفس می زدم و ضربان قلبم طبیعی نشده بود.
خون هیولا از تنم جدا شده بود، اما هنوز هم گرمای نوچ و بوی گندش را روی پوستم که به خارش افتاده بود، حس می کردم.
خودم را به کمد رساندم و ته کمد، یک ساک برزنتی پیدا کردم، توپ را چپاندم تو ساک و زیپش را بستم. بعد هم در کمد را محکم کوبیدم به هم و خودم را پرت کردم روی تخت.
صبح به زحمت خودم را از پله ها کشیدم پایین ورفتم سر صبحانه. چشم هایم قرمز بودند و می سوختند. سرم مثل سنگ سنگین بود و همه تنم درد می کرد.
وارد آشپزخانه شدم ... و ناله ام هوا رفت.
حس بزنید کی جرأت کرده پایش را تو خانه ما بگذارد.
بله، جناب بردلی ورم سر، «کرم» معروف.
انگار که هیچ اتفاقی بین ما نیفتاده، نیشش را برایم باز کرد و گفت: «چه خبر؟» و بعد دستش را بلند کرد که با من پنجه بزند، اما من از کنارش رد شدم.
«ببین آقا پسر، امروز مجبور نیستی کورن فلیکست رو با من قسمت کنی، مادرم یک کاسه برای خودم داده.» بردلی این را گفت و عین برنده های مسابقه که جایزه شان را بالای سرشان می برند، کاسه اش را بالا گرفت.
زیرلبی گفتم: «چه مژده بزرگی.» و رو به روی او روی صندلی نشستم و مشغول خوردن کورن فلیکسم شدم. لیوی بغل دست بردلی نشسته بود و نیمرویش را با چنگال له می کرد. خواهر من نیمروی له کرده دوست داد. علت را هم از من نپرسید چون نمی دانم.
دوروبرم را نگاه کردم که مطمئن بشوم مادرم تو آشپزخانه نیست،چون نمی خواستم جلو اون راجع به خون هیولایی که تو کمدم بود، حرف بزنم. پدرم برای کاری ازشهر رفته بود بیرون و نمی توانست کمکی بکند و می دانستم اگر مادرم بفهمد بدجوری کپ می کند. ...
نویسنده
دربارهی آر. ال. استاین
" آر. ال. استاین "، " رابرت لارنس استاین " نویسنده ی معروف آمریکایی در سال 1943 در شهر " کلموبوس " در ایالت اوهایو به دنیا آمد. نویسندگی را از نه سالگی، با نوشتن لطیفه و داستان های فکاهی برای همکلاسی هایش آغاز کرد. اولین کتاب او «راه و رسم مسخرگی و خنداندن دیگران» نام داشت. استاین ادبیات ترسناک را در سال 1986، با کتاب «وعده ملاقات با یک غریبه» که در مجموعه خیابان وحشت بود و در سال 1989 به چاپ رسید، شروع کرد.
او در سال 1992 مجموعه ترس و لرز «goosebumps» را نوشت. حدود 120 عنوان از کتاب های این مجموعه به 32 زبان زنده ی دنیا ترجمه شده، میلیون ها نسخه از آن ها در آمریکا به فروش رفته و برای سه سال متوالی عنوان پرفروش ترین نویسنده ی آمریکایی را برای این نویسنده به همراه داشته است. او بارها تصمیم گرفت نوشتن این مجموعه را متوقف کند، اما هر بار نوجوانان از تو تقاضا کردند تا به نوشتن ادامه دهد.
- پارک وحشت 3
- نویسنده: آر. ال. استاین
- مترجم: شهره نورصالحی
- انتشارات: پیدایش

نظرات کاربران درباره کتاب صبحانه: خون هیولا (مجموعه ترس و لرز)
دیدگاه کاربران