
کتاب خانه مرگ (مجموعه ترس و لرز)
-
انتشارات :
پیدایش
- مترجم : شهره نورصالحی
- تگ : ترس و لرز
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب خانه مرگ (مجموعه ترس و لرز)
کتاب خانه مرگ از مجموعه ترس و لرز، اثر آر. ال. استاین با ترجمهی شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش به چاپ رسیده است. "آماندا" و "جاش" خواهر و برادری هستند که به همراه پدر و مادر، برای دیدن خانهی جدیدشان به شهر "دارک فالز" که از عموی پدرشان به آنها ارث رسیده است، آمدهاند. جاش از این خانه و شهر خوشش نمیآید و دوست ندارد شهر قدیمی و دوستانش را ترک کند، اما والدین برخلاف میل فرزندان، تصمیم خود را گرفتهاند و به آنجا نقل مکان میکنند.
دارک فالز شهر عجیبی است و سایهی درختان متراکم تمام شهر، به غیر از خیابانها را فراگرفته است و نور خورشید هیچ گاه به خانهها نمی رسد و سردی عجیبی حتی در اوج گرمای تابستان در این شهر احساس می شود. یک روز به طور اتفاقی آنها وارد گورستان شهر می شوند و قبرهایی را می بینند که به نام تمام کودکانی است که با آنها بازی می کردند. آنها از فهمیدن این موضوع وحشت می کنند و... .
کتاب های این مجموعه در ژانر وحشت نوشته شدهاند و علاقمندان به این نوع از ادبیات داستانی از خواندن آن ها لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب خانه مرگ (مجموعه ترس و لرز)
5
نفسم بند آمده بود. نمی توانستم فریاد بزنم.
قلبم ایستاده بود و احساس می کردم چیزی نمانده سینه ام منفجر بشود.
بالاخره با ترس و لرز، توانستم رویم را برگردانم.
فریاد زدم: «جاش، زهره ام رو بردی! فکر کردم ...»
شانه ام را ول کرد و گفت: «خوب سرکارت گذاشتم.» بعد هم شروع کرد به غش غش خندیدن؛ خنده بلند و زیری که صدایش تو راهرو دراز و خالی می پیچید.
قلبم گرپ گرپ می زد و پیشانی ام می کوبید. هلش دادم به دیوار و با عصبانیت بهش توپیدم:«کارت اصلا بامزه نبود. واقعا منو ترسوندی.»
از زور خنده افتاده بود رو زمین. این بچه واقعا روانی است. خواستم دوباره هلش بدهم، اما از دستم در رفت.
با عصبانیت رویم را ازش برگرداندم و ... دیدم در اتاقم یواش یواش باز می شود.
باورم نمی شد. بی حرکت سرجایم ماندم و نگاهم روی در که هر لحظه بازتر می شد، خشکید.
جاش از خندیدن دست برداشت و از زمین بلند شد؛ فوری حالتی جدی به خودش گرفت و چشم های پررنگش از ترس سفید شد.
صدای راه رفتن یک نفر را از اتاق شنیدم.
و صدای پچ پچ.
صدای خنده.
با صدای زیر و ضعیفی که برای خودم هم ناآشنا بود، با لکنت پرسیدم: «کی .... کی هستی؟»
در جیرجیر بلندی کرد، یک کم دیگر باز شد و دوباره شروع کرد به بسته شدن.
با صدای محکم تری پرسیدم: «کی اونجاست؟»
باز هم صدای پچ پچ و حرکت به گوشم خورد.
جاش رفته بود عقب. خودش را به دیوار چسبانده بود و یواش یوا، از پهلو خودش را به پله ها می رساند. حالتی تو صورتش بود که تا آن موقع ندیده بودم ... وحشت محض.
در، مثل در خانه های جن زده تو فیلم های ترسناک باز هم جیرجیر کرد و یک کم دیگر بسته شد.
جاش که تقریبا به پله ها رسیده بود، دیوانه وار با دستش به من علامت می داد که دنبالش بروم.
ولی من به جای این کار، رفتم جلو، دستگیره را گرفتم و در را محکم هل دادم.
در فوری باز شد.
دستگیره را ول کردم، تو درگاه ایستادم و گفتم: «کسی اینجاست؟»
اتاق خالی بود.
صدای رعد وحشتناکی آمد. ...
- نویسنده: آر. ال. استاین
- مترجم: شهره نورصالحی
- انتشارات: پیدایش
مشخصات
- نویسنده آر. ال. استاین
- مترجم شهره نورصالحی
- انتشارات پیدایش

نظرات کاربران درباره کتاب خانه مرگ (مجموعه ترس و لرز)
دیدگاه کاربران