معرفی کتاب بائودولینو
کتاب "بائودولینو" رمانی با محتوای داستانی جنایی و پر رمز و راز می باشد که حکایتی خواندنی را روایت می کند. "بائودولینو" فرزند "گالیادو"، شخصیت اصلی داستان و هم چنین راوی قصه است که در سرزمین "پالئا" و در خانواده ای روستایی و فقیر دیده به جهان گشوده و شخصی بسیار دروغ گوست و هم چنین استعداد زیادی در یادگیری انواع زبان های مختلف دارد.
اصل داستان در بحبوبه های جنگ میان آلمانی ها و تردونایی ها و از روزی آغاز می گردد که پسر قصه در جنگل "فراسکتا" در حال پیاده روی می باشد و در همین حین، با مردی زره پوش سوار بر اسب مواجه می شود. مرد مذکور فردی آلمانی تبار است و به دلیل مه گرفتگی و ناآشنایی با جنگل، از مسیر خود منحرف گشته و حالا جهت استراحت و خواب شبانه و هم چنین یافتن پناهگاه، در قبال ارائه ی سکه ای، از بائودولینو طلب یاری می نماید. پسر به محض دیدن سکه، وی را به منزل برده، قضیه را با پدر در جریان می گذارد و او نیز می پذیرد تا غریبه، شب را در خانه اش سپری کند.
برشی از متن کتاب بائودولینو
1. بائودولینو دست خود را در نوشتن می آزماید
راتیسبون ماه دسامبر سنه یک هزار و یک صد و پنجاه و پنج بعد از میلاد وقایه نامه بائودولینو از خانه دان آئولاریو من بائودولینو پسر گائلیادوی آئولاری با یک سر شبیه سر شیر هللویا سپاس گادر متعال را که بادا گناهم را ببخشد بنده فی الواقع بزرگ ترین دزدی زندگی ام را ارتکاب دادم، منظور این است که از گنجه اسقف اوتو صفحه های زیادی دزدیده ام که شاید مال دیوانخانه ی امپراطوری باشد و تقریبا همه را از دم تراشیدم به جز جاهایی که نوشته هاش نمی رفت لذا حالا آن قدر رق برای نوشتن دارم که هر چه دوست دارم بنویسم یعنی همان داستان خودم را با این که بلد نیستم لاتین بنویسم.
اگر بفهمند نوشته ها گم شده خدا می داند چه قیامتی به پا می کنند لذا شاید خیال کنند کار جاسوس اسقف های رومی بوده که از امپراتور فردریکوس بدشان می آید شاید هم کسی در دیوانخانه متوجه نشود آنها دایم مشغول نوشتن و نوشتن اند حتی وقتی که لازم نیست و هر کس پیداشان کند (منظورم صفحه هاست) ...
نظرات کاربران درباره کتاب بائودولینو
دیدگاه کاربران