کتاب خاطرات جناب شیخ | رضا حسین پور

درباره کتاب خاطرات جناب شیخ

این کتاب در واقع بیان خاطراتی از زندگی مرحوم شیخ رجبعلی خیاط - عارف بزرگ شیعی معاصر- می‌باشد که از زبان مرحوم حاج حسن فرشچی توکلی از شاگردان زبده‌ی جناب شیخ و دیگر مدارکی که در این‌باره موجود بوده؛ بازگو می‌شود. شیخ رجبعلی که به دلیل تهذیب نفس و بدون تحصیلات حوزوی و علوم مدرسی و حکمت نظری به مقام والایی در عرفان و حکمت و اخلاق عملی و اسرار لدنی، دست یافته بود؛ عاملی شده تا نویسنده جهت آشنایی مخاطبان، این خاطرات ارزشمند را تدوین و تنظیم کند.

کتاب در پنج بخش تدوین یافته و در هر بخش خاطراتی که دارای موضوعی مشابه بوده‌اند؛ آورده شده است. شیخ رجبعلی که به اذعان اطرافیان دارای چشم برزخی (توانایی شناسایی باطن افراد)، بوده است مورد تأیید آیت الله شاه‌آبادی قرار گرفت. آیت الله شاه‌آبادی در پاسخ به سؤال شخصی که دلیل این همه احترام وی به شیخ با وجودی که علم ایشان بالاتر از این شخصیت است؛ را پرسید؛ چنین فرمود: « آنچه را ما در حوزه‌ی علمیه آموختیم؛ ایشان از طریق تهذیب نفس به دست آورده‌اند.» با این وجود، از همه دلائلی که می‌توان ایشان را یک عارف دینی محسوب نمود؛ عدم تمایلش به مطرح نمودن و شناخته شدنش بود و این همه مقامات والایی که به‌دست آورده بود را دلیلی بر سود جویی‌ها و بدعت‌گزاری‌ها ننهاد و از چنین اعمالی بیزار می‌جست.

در بخش اول ضمن خاطره‌ای که از زبان مرحوم توکلی نقل می‌شود؛ به شرحی از زندگی و رفتار ومسلک مرحوم توکلی و حتی مقامی که او داشته می‌پردازد که آوردن این قسمت در کتاب، جهت آشنایی بیشتر مخاطب با راوی این اثر، اقدام بسیار مناسب و خوبی می‌نماید. خاطرات مطروحه‌ی کتاب با عناوینی چون: ملاقات با امام زمان (عج)، عبادات و دعاها و توسلات و کرامات شیخ رجبعلی، سفرها و زیاراتی که داشته‌است و عوالم برزخی و ملکوتی که ایشان درک می‌نموده است؛ در جای خود بسی خواندنی و البته درس گرفتنی است که عامل تهذیب نفس تا چه حد در رسیدن انسان به کمالات و مقامات والای دنیوی و اخروی مؤثر است.

برشی از متن کتاب خاطرات جناب شیخ

جناب شیخ که در حال کوک زدن لباسی بود؛ آن را کنار گذاشت و روی همان میزکار خیاطی‌اش، مثل کسی که پشت درِ بسته، در می‌زند؛ با کف دست ضربه زد و گفت: شیخان! شیخان! دید جواب نمی‌آید؛ دوباره تکرار کرد و دفعه‌ی سوم گفت: سلامٌ علیکم و احوال‌پرسی کرد و به شیخان گفت: برای فرج امام زمان (عج) دعا کن و شیخان در جواب گفت: ان‌شاءالله مشغولم. به‌هرحال آن دو با هم صحبت کردند و صحبتشان طولانی شد. من با خود این‌طور فکر کردم که: « من این دو نفر را باهم آشنا و معرفی کردم ولی خودم سرم بی‌کلاه مانده!». شیخان که از آن راه دور، فکر مرا خوانده بود؛ به جناب شیخ گفت: به فلانی بگو که این‌طوری فکر نکن، حضرت که ظهور کرد؛ از همه دستگیری می‌کند.

(رجبعلی نکوگویان خیاط و دیگر دوستان) مولف: رضا حسین پور انتشارات: ماشی