کتاب دیداری شگفت با نظامی گنجوی (سفرهای پرماجرای داری و ناری)

کتاب دیداری شگفت با نظامی گنجوی از مجموعه ی سفرهای پرماجرای داری و ناری نوشته ی ابوالقاسم فیض آبادی توسط انتشارات نخستین به چاپ رسیده است.

شخصیت های اصلی داستان دو نوجوان به نام های " داری " و " ناری " هستند که تشنه ی آشنایی با مشاهیر ایرانی اند و به خاطر این علاقه ی زیاد قرار می گذارند که از هر فرصتی برای آشنایی با این با آن ها استفاده کنند. در این بین راهی پیدا می کنند تا با سفر در زمان به دیدار شخصیت های بزرگ تاریخ بروند. مادر بزرگ داری و ناری قالی باف است. این دو نوجوان در روزهای تعطیل به خصوص تابستان به کمک مادربزرگ می آیند و به او کمک می کنند. از یک طرف می خواهند به دنبال علاقه شان بروند و از طرفی هم دلشان می خواهد به مادربزرگ کمک کنند. مادربزرگ در هر رجی که می بافد زیر لب به رسم قدیم شعری حماسی و عاشقانه زمزمه می کند که به دل داری و ناری می نشیند. از همان دو بیت شعر که می خواند، می‌توان فهمید که استاد نظامی گنجوی از داستان شیرین و فرهاد می‌گوید. داستانی که کلمه به کلمه و خط به خط از سختی‌های فرهاد عاشق سینه چاک برای معشوقه اش شیرین، سخن می‌گوید. از کندن سنگ‌ها و کوه‌ها و قطره قطره عرق ریختن فرهاد که آیا به شیرین می‌رسد، یا نه و در این میان چه ماجراهایی که برای او رقم می‌خورد . مادربزرگ از هنر قالی بافی می گوید که از گذشته دور رواج داشته، درست از روزی که انسان نیاز پیدا کرد که روی چیزی بنشیند و با بافت قالی به فکر این افتاد که غم و شادی خود را در قالب طرح روی قالی پیاده کند. مادربزرگ از طرح شکارگاهی در دامنه ی کوه های بلند و بهرام گور و غلامانش می‌گوید که سال ها پیش آن را در موزه ی تهران دیده و بر حاشیه های کوچک و بزرگ این فرش اشعار نظامی گنجوی با خط نستعلیق خودنمایی می‌کرده. همین علاقه ی داری و ناری را بیشتر تحریک می‌کند که مادربزرگ بیشتر از نظامی بگوید.

نظامی گنجوی، شاعر، داستان سرا و رمزگویی بود که در سده ششم در خانواده ای اهل تفرش و در گنجه به دنیا آمد. کودک بود که پدر و مادرش را از دست داد و طعم تلخ یتیمی را چشید. سرپرستی او را دایی اش عهده دار شد و با حمایت او به تحصیل پرداخت...

برای آشنایی بیشتر با نظامی و این که داری و ناری چه داستان های زیبایی از مادر بزرگ می شنوند، می‌توانید کتاب سفرهای داری و ناری و دیداری شگفت با نظامی را بخوانید.

می توان این را به صراحت گفت که پنج گنج یا خمسه از مهم ترین آثار این استاد بزرگ است که تعداد ابیات آن به بیست هزار بیت می رسند. مخزن الاسرار که قدیمی ترین مثنوی اوست شامل 2260 بیت و حاوی اندیشه های زاهدانه و عارفانه است. داستان فوق العاده شیرین و فرهاد، عشق و عاشقی و دلبری لیلی و مجنون که آدم را غرق تمام زیبایی های دنیا و معجزه عشق می کند، خسرو و شیرین، هفت پیکر، اسکندرنامه (اقبال نامه و شرف نامه) نیز از آثار اوست. او در هر مقاله پس از شرح عنوان برای تأثیرگذاری بیشتر، داستان کوتاه اما پر محتوا و دلنشین هم روایت کرده است. نظامی گنجوی بر این عقیده بود که بدون فراگرفتن دانش و تنها با تکیه بر فکر و قریحه نمی‌توان به پایگاهی بلند رسید. از این رو می‌توان به این نتیجه رسید که داستان ها و اشعار او همه بر پایه دانش است. فراموش نشود که این شاعر حکیم و بزرگ با جمع آوری داستان های مکتوب زبان پهلوی و قصه های شفاهی زمان خویش و بازسازی آن‌ها در راه ترویج اخلاق و راه و رسم زندگی کوشیده است و نظامی هیچ وقت بی پرده سخن نگفت.

برشی از متن کتاب

روزهای آخر تابستان بود و داری و ناری با قراری که داشتند از هر فرصتی استفاده می کردند و به دیدار یکی از مشاهیر یا اندیشمندان می رفتند. یکی از کسانی که به دیدارش نرفته بودند نظامی گنجوی بود. ناری و داری در زیرزمین کنار دست مادربزرگ روی نیمکت جلو دار قالی نشسته بودند و در کار بافتن قالی کمک می کردند. بافت قالی داشت تمام می شد. با پشت سر هم کار کردن مادربزرگ روی قالی، بچه ها فرصت نمی کردند به راحتی سراغ کتاب شرح حال اندیشمندان و مشاهیر ایران بروند و سفرهایشان را ادامه بدهند. مادربزرگ همان طور که می بافت، گاهی شعرهایی هم زمزمه می کرد، شعرهایی که هم حماسی بود و هم عاشقانه. بچه ها دوست داشتند این روزهای آخر تابستان که تعطیلات تمام می شد و از مادربزرگ دور می شدند، بیشتر کنار او باشند. داری زمزمه کرد: « مادربزرگ لطفاً بلندتر بخوانید.» مادربزرگ شعری را که زمزمه می کرد بلندتر خواند: بگیرم دسته ی یاکیِ فولاد       به هر ضربه کنم یادی زفرهاد شکارگاهی بسازم رنگ در رنگ     همه کوه و بیابان، تپه و سنگ به پشت قالی و یاکی به دستم         هزاران آمدند مو دل نبستم هزاران آمدند با مال دنیا              که مو با مال دنیا دل نبستم درختانی ببافُم پر شکوفه             نشسته مرغی و آواز بخونه داری و ناری با شادی برای مادربزرگ دست زدند و ناری گفت: «چقدر زیبا ! بی دلیل نیست که مادربزرگ ما این قدر به قالی بافی علاقه دارند!»

• سفرهای پرماجرای داری و ناری
• نویسنده: ابوالقاسم فیض آبادی
• تصویرگر: سمیه رحمتی خواه
• انتشارات: نخستین