کتاب دیداری شگفت با سعدی شیرازی (سفرهای پرماجرای داری و ناری)

کتاب دیداری شگفت با سعدی شیرازی از مجموعه ی سفرهای پرماجرای داری و ناری نوشته ی ابوالقاسم فیض آبادی توسط انتشارات نخستین به چاپ رسیده است.

این کتاب جلد دیگری از مجموعه ی " سفرهای پر ماجرای داری و ناری " می باشد. در این جلد از این مجموعه داستان های آموزنده ی تاریخی، داری و ناری به دیدار " سعدی شیرازی " از بزرگ ترین شعرای ایران می روند. خانواده ی وی از عالمان دین بودند و پدرش از کارکنان دربار "اتابک "، او مقدمات علوم شرعی را در شیراز آموخت و این دوران مصادف بود با حمله ی مغول ها به ایران، زادگاه سعدی اگر چه از تهاجم مغول ها در امان ماند ولی فارس گرفتار کشمش های سختی بین خوارزمشاهیان و اتابکان شد و آرامش و امنیت حاکم بر شیراز از آن رخت بر بست و سعدی را وا داشت تا به بغداد سفر کند. این سفر آغازی بر سفرهای طولانی اش شد. داری و ناری نیز درست در میان یکی از این سفرهای سعدی بر روی کشتی ای در بندر " گمبرون " یا همان بندر عباس امروزی با او ملاقات می کنند و ...

" ناری " ده سال دارد و برادر او " داری " دوازده سال دارد. این خواهر و برادر نوجوان هر دو عاشق مطالعه هستند و وقت آزادشان را با خواندن کتاب های علمی و تاریخی می گذرانند. آن ها در سفر به خانه ی مادربزرگ شان در ظریف آباد و سرک کشیدن به زیر زمین خانه ی او یک صندوق چوبی بزرگ قدیمی پیدا کردند. داری با چرخاندن کلید مخصوص داخل قفل، در صندوق را باز کرد. صندوق پر بود از اشیای قدیمی از لوازم تعزیه خوانی گرفته تا کتاب های قدیمی، که با سلیقه ای خاص با پوشش پارچه ی ترمه پوشانده شده بود. در میان کتاب ها، داری و ناری کتابی پیدا کردند که غیر از پوشش ترمه، آستری مخمل هم داشت. عنوان آن، " شرح حال اندیشمندان و مشاهیر ایران " بود. در حاشیه ی صفحه هایی از کتاب، با خط خوش مطالبی درباره ی سفر با این کتاب نوشته بودند. در مقدمه ی کتاب هم به خوانندگان سفارش شده بود، راز این کتاب را با کسانی که دچار شک و تردید هستند، در میان نگذارید. بچه ها که از این مطالب حیرت کرده بودند، دل به دریا زدند و با نگاه به فهرست، اولین شخصیت را که شیخ الرئیس ابوعلی سینا بود، انتخاب کردند و به دوران ابوعلی سینا رفتند و همین آغاز ماجراجویی های این خواهر و برادر کنجکاو بود که با دیداری با ابوعلی سینا آغاز و با دیداری با " غیاث الدین جمشید کاشانی " به پایان می رسد.

برشی از متن کتاب

وقت تنگ بود و بچه ها تصمیم داشتند هرچه زودتر به سفر بروند برای همین بی درنگ هر دو دست در دست هم چشم ها را بستند و به سعدی و سفرهایش فکر کردند و تکانی خوردند و آرام گرفتند. آن ها وقتی چشم باز کردند، خود را در بندری شلوغ در کنار دریا دیدند. کشتی های کوچک و بزرگ در دریا لنگر انداخته بودند. قایق های زیادی بار و مسافر به ساحل می آوردند و یا بار و مسافر به محل لنگر انداختن کشتی ها می رساندند. هوا بسیار گرم بود. بچه ها نگاهی به لباس شان انداختند. لباس سفبد و بلندی پوشیده بودند که سبک و راحت بود. عده ای در ساحل بارها را جابه جا می کردند و آن چنان تند و تیز جا به جا می شدند که لحظه ای غفلت عاقبت ناخوشی را می توانست به دنبال داشته باشد. بچه ها متعجب به رفت و آمدها نگاه می کردند و نمی دانستند دقیقا کجا هستند. داری پرسید: یعنی ما کجا هستیم؟ قصدمان شیراز بود. چرا از این جا سر در آوردیم؟ خوب ما به سفرهای سعدی تمرکز کردیم و حالا هم در یک بندر هستیم. شاید سعدی هم یک مسافر است و باید او را در این جا پیدا کنیم. بگذار ببینم این جا کدام بندر است؟ داری از ملوانی که کنار قایقی ایستاده بود و دنبال مسافر می گشت پرسید: این جا کجاست؟ ها کاکو کجو می خوی بری؟ داری گفت: جایی قرار نیست بروم، فقط می خواستم نام این بندر را بپرسم. ملوان تعجب کرد و با همان لهجه گفت: این جا گمبرونه کاکو. داری تشکر کرد و پیش ناری رفت و گفت: کاکو این جا گمبرونه. ناری خندید و گفت: بندر عباس. بله خودشه. ما در خلیج فارس هستیم و در میان این جمعیت باید به دنبال سعدی شیرین سخن باشیم. ناگهان مردی که لباس های عجیب و غریبی داشت و در دستش دوربین یک چشمی بود در کنار بچه ها ایستاد و گفت: اگر اشتباه نکنم شما به دنبال سعدی شیرازی می گردید؟...  

نویسنده

" ابوالقاسم فیض آبادی " در سال 1330 در منطقه ی نظام آباد تهران به دنیا آمد. او نویسنده ی داستان های کودک و نوجوان و عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان می باشد، که تاکنون بیست و سه جلد کتاب از او به چاپ رسیده است. وی نزدیک به چهل سال است که در ارتباط با کتاب، اعم از آماده سازی، تولید و نشر می باشد.

• نویسنده: ابوالقاسم فیض آبادی
• تصویرگر: میلاد کشتدار
• انتشارات: نخستین